جمعى از موالى (غير عرب ، ظاهرا ايرانيان ، بعد از فتح ايران توسط مسلمين ) به مدينه رفتند و به حضور امام على (ع ) رسيده و عرض كردند: (( ما آمده ايم از شش موضوع ، سؤ ال كنيم ، اگر جواب صحيح آن را به ما بدهى ، به تو ايمان مى آوريم و امانت تو را تصديق مى نمائيم (با توجه به اينكه آنها در كتب دينى خود، پاسخ آن شش موضوع را دريافته بودند).حضرت على (ع ) فرمود: بپرسيد ولى در صورتى كه سؤ ال شما براى فهم و شناخت باشد، نه از روى عناد و دشمنى .آنها پرسشهاى خود را چنين عنوان كردند:1 اسب هنگامى كه شبهه مى كشد چه مى گويد؟ 2 خروس هنگام قوقولى قوقو چه مى گويد؟ 3 الاغ هنگام عرعر چه مى گويد؟ 4 صداى مخصوص مرغ درّاجه چه معنى دارد؟ 5 چكاوك (پرنده اى خوش آواز شبيه گنجشگ كه بر سرش تاج كوچكى از پر است ) در آواز خود چه مى گويد؟ 6 غورباغه با صداى مخصوصى كه دارد چه مى گويد؟ حضرت على (ع ) در پاسخ فرمود:اسب در آن هنگام كه دو لشگر در جبهه ، در برابر هم براى جنگ گرفته اند در شيهه خود مى گويد: سبحان الملك القدوس : (( پاك و منزه است خداوند مالك پاك . )) خروس هنگام سحر با آواز خود مى گويد: اذكر وا الله يا غافلين : (( اى غافلان به ياد خدا باشيد. )) الاغ با عرعر خود مى گويد: اللهم العن العشارين : (( خدايا آنانكه (رباخوار) يكدهم بگير هستند را لعنت كن . )) مرغ درّاجه در صداى مخصوص خود مى گويد: الحمن على العرش استوى : (( خداى رحمان بر عرش ، مسلط است . )) (طه - 5) چكاوك در آواز خود مى گويد: اللهم العن متغضى آل محمد : (( خدايا دشمنان آل محمد(ص ) را لعنت كن . )) غورباغه در صداى مخصوص خود مى گويد: سبحان المعبود فى لجج البحار: (( پاك و منزه است خداوندى كه در گستره درياها پرستش مى شود. )) آن گروه پس از دريافت اين پاسخها، بى درنگ به على (ع ) گفتند: ما به تو ايمان آورديم و تو را تصديق مى كنيم .و ما على وجه الارض من هوا علم منك .: (( بر سراسر زمين كسى كه آگاهتر از تو باشد وجود ندارد. ))
68 - قضاوت شايسته حذيفه
عصر رسول خدا(ص ) بود، دو نفر برادر، داراى يك خانه بودند، و در وسط آن خانه ديوارى از چوب و نى ساختند تا هر قسمت از خانه براى هر دو محفوظ و محجوب باشد.پس از مرگ آن دو برادر، هر يك از ورثه آنها ادّعا كردند كه آن ديوار چوبى مال او است ، نزاع آنها ادامه يافت ، به حضور رسول خدا(ص ) آمده و جريان را گفتند، تا آن حضرت قضاوت كند، پيامبر(ص ) به حذيفة بن يمان فرمود: (( برو از نزديك آن ديوار را ببين و بين آنها قضاوت كن . )) حذيفه با آنها كنار آن ديوار چوبى آمدند، پس از ديدار، حذيفه قضاوت كرد كه آن ديوار مال آن كسى است كه طنابهاى بند آن ديوار، در قسمت خانه او بسته شده است .سپس حذيفه به حضور رسول خدا(ص ) آمد، و چگونگى قضاوت خود را بيان كرد، پيامبر(ص ) به او فرمود: (( احسنت ، قضاوت شايسته اى كردى . ))
69 - بى نياز كيست ؟
روزى پيامبر(ص ) با ابوذر گفتگو مى كرد به او فرمود: به نظر تو آن كسى كه مال بسيار داشته باشد، غنى و بى نياز است ؟