189 - ماهيت شهبانو!! - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آنها در لابلاى رزمندگان مثل برق به سوى ابوجهل شتافتند و با شمشيرى كه در دست داشتند به او حمله برده و او را كشتند، سپس به حضور رسول خدا (ص ) باز گشتند و خبر كشته شدن ابوجهل را به آنحضرت دادند.

پيامبر (ص ) به آنها فرمودند: ايكما قتله ؟: (( كدام يك از شما او را كشتيد؟ )) هر يك از آن دو گفتند: من كشتم .

پيامبر (ص ) فرمود: آيا شمشيرهاى خود را از خون ، پاك نموده ايد؟ گفتند: نه .

پيامبر (ص ) به شمشيرهاى آنها نگاه كرد، ديد هر دو به خون رنگين است ، به آنها فرمود: كلا كما قتله :

(( هر دو شما او را كشته ايد )) .

189 - ماهيت شهبانو!!

آخرين همسر محمّدرضا پهلوى ، فرح بود، پدر فرح يك افسر بود و در درجه سروانى بر اثر بيمارى سلّ در گذشت ، ما در فرح يعنى فريده ديبا كه اصلا اهل رشت بود، پس از فوت شوهر، ديگر ازدواج نكرد، و به خانه برادرش مهندس قطبى رفت و در آنجا كار مى كرد و زندگى خود و تنها فرزندش فرح را تاءمين مى نمود و با وضع فقيرانه به زندگى ادامه مى داد.

مهندس قطبى ، فرح را به پاريس فرستاد و او در پاريس در دانشكده هنرهاى زيبا به تحصيل پرداخت ، ولى قطبى از عهده هزينه او بر نيامد...

تا اينكه فرح در سفرى به ايران ، از فرط استيصال ، براى كمك مالى به سراغ اردشير زاهدى به ويلاى او در حصارك كرج رفت .

در حصارك ، ويلائى بود كه اردشير زاهدى با تعدادى از دوستان او منتظر شكار دخترها و زنها مى نشستند و هر مراجعه كننده اى از جنس مؤ نث اگر مورد پسند زاهدى واقع مى شد، بلافاصله به اطاق خواب مى رفتند، و اگر مورد پسند زاهدى نبود، او را به يكى از رفقايش كه حضور داشتند مى داد كه آنها نيز در همان حصارك به اطاق خواب مى رفتند، اين بود كار و شغل اردشير زاهدى !!

حال اين دختر (فرح ) با اطلاع از چنين وضعى ، براى در خواست پول به سراغ زاهدى ، در حصارك مى رود، يعنى اينكه خود را تقديم زاهدى كند!!، لابد زاهدى از اين دختر خوشش نيامده بود، كه به محمّدرضا تلفن مى زند كه دخترى اينجا آمده و اگر اجازه دهيد او را بياورم ، محمّد رضا مى پذيرد، و بدون تحقيق قبلى كه او كيست ، و خانواده او چيست ؟ او را به فرودگاه مى برد و در هواپيما به وى پيشنهاد ازدواج مى كند، معلوم است كه فرح نيز بلافاصله قبول مى كند، دخترى كه تا يك ساعت پيش از زاهدى (كثيف ) پول مى خواست كه مفهومش روشن است ، حال قرار شده است با شاه ازدواج كند و مى كند، به اين ترتيب (( فرح حصارك ! )) ، (( ملكه ايران ! )) مى شود و در مراسم تاجگذارى با آن تشريفات و تجملات ،كه از تلويزيون ديده ايد، تاج بر سر مى گذارد.

و به اين ترتيب عجيب كه فقط با شناخت بيمارى هاى روحى و شخصيتى محمّدرضا پهلوى ، قابل درك است ، فرح همسر او شد.

190 - بررسى راز سقوط پهلوى در كنفرانس سران ارتش

پس از فرار محمّدرضا پهلوى (در 14 ديماه 1357) بختيار در نهم ديماه 57 به عنوان نخست وزير روى كار آمد و پس از 37 روز حكومت ، سرنگون شد و انقلاب اسلامى در 22 بهمن 1357 پيروز گرديد.

ارتشبد فردوست ، در عصر حكومت بختيار، حدود 35 نفر از افسران ارشد، از سرتيپ تا سپهبد را در اطاق كنفرانس بازرسى ، به گردهم آورد، و با آنها كنفرانسى تشكيل داد و درباره علل سقوط رژيم پهلوى ، گفتارى مطرح شد.

سرانجام ارتشبد فردوست گفت : (( ريشه اصلى انقلاب اسلامى (و پيروزى آن ) دو چيز است :

1- به هم ريختن بافت و سنت هاى جامعه توسط محمّدرضا (يعنى جايگزينى فرهنگهاى غرب و بيگانه به جاى فرهنگ اسلام ).

2- حيف و ميل اموال دولتى و فساد و دزدى ، كه طبعا موجب نارضايتى وسيعى شده و يك جرقه كافى است كه همه

/ 274