91 - ازدواج فرمايشى - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شكم انباشته شد و زيادتر از اندازه گرديد، موجب از بين رفتن زيبائى صورت مى گردد )) .

آن زن ، سخن عيسى (ع ) را گوش كرد و از آن پس كم خورى را رعايت نمود، و زيبائى صورتش را باز يافت .

91 - ازدواج فرمايشى

وقتى كه شمس و اشرف (دو دختر رضاخان ) به سنّ ازدواج رسيدند، رضاخان (طبق طرح از پيش تعيين شده ) آن دو را به اتاق كار خود احضار كرد و در آنجا آن دو جوان را را به آنها معرفى كرد و گفت : اينها شوهرهاى شما هستند، اميد كه به پاى هم پير بشويد (اين جريان در سال 1317 شمسى رخ داد) با توجه به اينكه هر دو آنها سر سپرده انگليس ‍ بودند.

يكى از آنها فريدون جم بود كه بعدها به درجه ارتشبدى رسيد، و ديگرى على قوام پسر (( قوام الملك )) شيرازى .

و بعد رضاخان به دختران خود گفت : چون شمس ، خواهر بزرگتر است انتخاب اوّل با او است ، و دوّمى هم نصيب اشرف خواهد شد.

چون فريدون جم ، خوش تيپ تر و جذّاب تر بود، شمس او را بر گزيد، على قوام سهم اشرف گرديد.

قرار بود كه اشرف با فريدون جم ، و شمس با على قوام ازدواج كنند، ولى شب قبل از عقد، شمس نزد پدر رفت و گفت : من از فريدون بيشتر خوشم مى آيد، اگر اجازه بدهى با او ازدواج كنم ، رضاخان گفت : هر كارى شدنى است .

به اين ترتيب ، اشرف مجبور شد با شوهر تعيين شده براى شمس ازدواج كند، و تسليم هوس خواهر بزرگترش گردد، البته اين ازدواجهاى اجبارى پس از مرگ رضاشاه از هم پاشيد، و شمس با ويولن زنى بنام (( مين باشيان )) ازدواج كرد و به مصر گريخت ... اين است نمونه اى از انحرافات خانواده رضاخان كه او را بعضى به دروغ غيرتمند مى خواندند.

92 - نامه مقدس اردبيلى به شاه عباس ، و جواب او

يكى از شاهان صفويّه شاه عباس كبير است كه در سال 1048 ه‍ ق در سن 59 سالگى در بهشر مازندران در گذشت ، و قبرش در قم مى باشد نقل شده : در عصر سلطنت شاه عباس ، شخصى جرمى كرد و از ترس او گريخت و به نجف اشرف پناهنده شد، در نجف به محضر محقق اردبيلى (ملااحمد معروف به مقدّس اردبيلى ) رفت و از او تقاضا كرد تا نامه اى براى شاه عباس ‍ بنويسد كه از تقصير او بگذرد.

ملااحمد براى شاه عباس چنين نامه نوشت :

(( بانى ملك عاريت ، عباس بداند، اگر چه اين مرد اوّل ، ظالم بوده ، اكنون مظلوم مى نمايد، چنانچه از تقصير او بگذرى ، شايد حق سبحانه و تعالى پاره اى از تقصيرات تو را بگذرد - كَتَبَهُ بنده شاه ولايت احمد الاردبيلى )) .

وقتى اين نامه به دست شاه عبّاس رسيد، در پاسخ چنين نوشت :

(( به عرض عالى مى رساند عباس ، خدماتى كه فرموده بودى به جان منّت داشته به تقديم رسانيد، اميد كه اين مُحبّ را از دعاى خير فراموش نكنيد - كَتَبَهُ كَلْبُ آستان على (ع ) - عباس )) .

93 - يادى از امام هادى (ع )

امام دهم حضرت هادى (ع ) در 15 ذيحجّه سال 212 ه‍ ق در مدينه متولد شد 33 سال (از سال 220 تا 254) امامت كرد، و در سوّم رجب سال 254 در سنّ 42 سالگى در شهر سامره بر اثر زهرى كه به دسيسه (( مُعْتَزّ )) (سيزدهمين خليفه عباسى ) توسّط معتمد عباسى به آن حضرت خورانده شد، به شهادت رسيد، مرقد شريف او در شهر، سامرا واقع در كشور عراق است .

يكى از طاغوتهاى عصر امامت آن حضرت (( واثق )) (نهمين خليفه عباسى ) بود، گروهى از دژخيمان واثق براى سركوبى شورشيان حجاز به مدينه آمده بودند، و فرمانده آنها يك نفر از افسران ترك (منسوب به تركيه فعلى ) بود.

/ 274