ام سلمه و نقل شهادت امام حسين
شيخ مفيد در ارشاد نقل مى كند كه: ام سلمه مى گفت: هنگامى كه حسين بن على عليه السلام از مكه به جانب كوفه خارج شد، هر روز به سراغ آن شيشه و خاكى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله داده بود، مى رفتم و آن را مى بوييدم و آن را مى نگريستم، سپس بر مصيبت حسين عليه السلام مى گريستم، تا آن كه روز دهم محرم شد؛ يعنى همان روزى كه حضرت حسين عليه السلام كشته شد، اول روز به آن شيشه و خاك سر زدم، داخل آن را نگاه كردم به همان حال خودش بود، باز هنگام آخر روز نگاه كردم، ديدم خون تازه در شيشه پيدا شد، دانستم امام عليه السلام به شهادت رسيده است، صيحه زدم و گريه كردم ولى از ترس اين كه دشمنان در مدينه بفهمند و مرا شماتت كنند، صداى خود را آرام كردم و خشم خود را فرو بردم و صبر كردم تا وقتى خبر آمد كه حسين بن على عليه السلام به شهادت رسيده است و برايم خبر آوردند آنچه برايم ثابت شده بود. [ ارشاد مفيد، ج 2، ص 130؛ بحارالانوار، ج 44، ص 239. ]ابن شهر آشوب از احمد حنبل و ديگران نقل مى كند كه: ابن عباس گفت: در خانه خوابيده بودم ناگهان صداى ناله عظيمى از خانه ام سلمه بلند شد و گفت: يا بنات عبدالمطلب أسعدننى و أبكين مع فقد قتل سيدكن؛ اى دختران عبدالمطلب، به من كمك كنيد و با من بگرييد، به خدا قسم آقاى شما، سيد جوانان بهشت، سبط رسول خدا، حسين بن على عليه السلام را كشتند.
كسى پرسيد از كجا دانستى حسين عليه السلام كشته شده است؟
گفت: الان رسول خدا را در خواب ديدم كه بسيار آشفته، غبارآلود و موهايش پريشان بود، علت را پرسيدم، فرمود: قتل ابنى الحسين و أهل بيتة فدفنتهم؛ در اين روز فرزندم حسين و اهل بيت او را كشتند. مشغول دفن ايشان بودم و اين ساعت از دفنشان فارغ شدم. همين كه از خواب پريدم، به سراغ تربت حسين عليه السلام رفتم همان تربتى كه جبرييل از كربلا براى پيامبر صلى الله عليه و آله آورده و گفته بود: هر وقت اين خاك خون شد، فرزندت كشته شده است و حضرت به من فرمود: آن خاك قرمز را در شيشه اى بگذار، و نگه دار هر وقت خون شد، بدان حسين كشته شده است [ اين روايت و نيز روايت بعدى كه از ابن عباس است با آنچه در اول از بحارالانوار آورديم، تهافت دارد؛ زيرا حديث اول مى گويد: ام سلمه، خبر شهادت حضرت حسين را مخفى كرد، اما اين دو خبر بعدى مى گويند كه موضوع شهادت امام حسين عليه السلام به اطلاع مردم رسانده شده. و محتمل است مراد اطلاع رسانى به مردم در اين دو حديث آخر و افراد خاص و نزديكان بوده نه همه مردم تا به حديث اول تهافت و مخالفتى نداشته باشد، و اللَّه العالم. ] و من الان در همان شيشه نگاه كردم، ديدم خون تازه است كه فوران مى كند [ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 55. ]
طبق نقل ابن اثير، ابن عباس مى گويد: در همان شبى كه امام حسين عليه السلام كشته شد و به شهادت رسيد، من پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را در خواب ديدم كه شيشه اى پر از خون در دستش بود، پرسيدم: اى رسول خدا، اين خون چيست؟ فرمود: اين خون حسين و ياران اوست كه آن را به نزد خدا مى برم. و ابن عباس فردا صبح مردم را از شهادت امام حسين عليه السلام باخبر كرد و قصه خود را كه خواب پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده بود، نقل نموده و بعداً هم معلوم شد كه خواب او درست بوده است. [ كامل بن اثير، ج 2، ص 582. ]
وفات ام سلمه
ام سلمه عصر امام حسين عليه السلام را درك كرد و آخرين همسر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است كه دار فانى را وداع گفت. اما در تاريخ وفات او اختلاف است. برخى مثل محدث قمى وفات او را به سال 63 هجرى مى داند [ سفينة البحار، ج 1، عنوان سلم، ص 642. ] و برخى از محدثين عامه وفات او را به سال 62 و به قولى 61 يا 59 هجرى ذكر كرده اند. [ ر. ك: الاصابه، ج 8، ص 225؛ تهذيب التهذيب، ج 10، ص 509. ]البته قول 59 هجرى صحيح نيست؛ زيرا حضرت سيدالشهدا در سال 61 هجرى به شهادت رسيد و ام سلمه آن زمان را درك كرده است، چنانچه مدارك آن گذشت؛ بنابراين قول 59 هجرى نمى تواند صحيح باشد، و احتمال قوى دارد كه وفات او در سال 61 هجرى كه مقارن با انتشار خبر شهادت امام حسين عليه السلام در مدينه بوده باشد، چنانچه ابن حجر در اين باره از ابن حنان مى نويسد: وقتى خبر شهادت حسين بن على عليه السلام به مدينه رسيد در آخر سال 61 هجرى، ام سلمه از دنيا رفت. [ ر. ك: الاصابه، ج 8، ص 225؛ تهذيب التهذيب، ج 10، ص 509. ]