نامه عايشه و پاسخ زيد - اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 1

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


نامه عايشه و پاسخ زيد

هنگامى كه عايشه در قالب سپاهيان جمل به فرماندهى طلحه و زبير بر شهر بصره مسلط شد و به فرمان او عثمان بن حنيف والى و استاندار بصره را ناجوانمردانه زدند و موهايش را تراشيده و از شهر بيرونش كردند، به فكر تقويت سپاه خود و تضعيف نيروهاى اميرالمؤمنين على عليه السلام افتاد. در اين راستا نامه اى به زيد نوشت تا او را به خود جذب كند. عايشه در آن نامه براى زيد كمال احترام و شخصيت را قايل شده بود و چنين نوشت:

از عايشه ام المؤمنين و همسر رسول خداصلى الله عليه و آله به فرزند خالص خود زيد بن صوحان. اما بعد، هرگاه نامه من به تو رسيد، فورى اقدام كن و ما را يارى نما، و اگر نخواستى ما را يارى كنى، پس در خانه بنشين و مردم را از پيوستن به على بر حذر دار تا آن كه نامه و دستور بعدى من به تو برسد!

زيد در پاسخ گفت: خدا رحمت كند ام المؤمنين را، جاى بسى تعجب است كه ما را به چيزى دستور مى دهد در حالى كه ما از نظر اسلام به چيز ديگرى مكلف شده ايم، اسلام به او دستور داده كه در خانه بنشيند، اما به ما فرمان داده كه به معركه قتال و جنگ برويم در حالى كه عايشه به آنچه دستور داده شده كه خانه نشينى است، ترك مى كند و ما را به آن فرمان مى دهد، و چيزى كه ما بايد انجام دهيم جهاد است و او به ما مى گويد ترك كنيم! [ رك: كامل ابن اثير، ج 2، ص 319؛ رجال كشى، ص 67، ش 120؛ الجمل، ص 431. ]

مبارزه زيد در جنگ جمل و وصاياى او

زيد با جمع زيادى از مردم كوفه در قالب يك لشكر دوازده هزار نفرى از كوفه حركت كردند و در ذى قار بين راه كوفه و بصره به اميرالمؤمنين عليه السلام و سپاهيانش ملحق و از آن جا عازم بصره براى جنگ با سپاه جمل گرديدند.

در اين جنگ كه زيد فرماندهى قبيله عبدالقيس را به عهده داشت [ الجمل، ص 320. ] با دو برادرش سيحان و صعصعه مردانه جنگيدند و از حريم اهل بيت و ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام شجاعانه دفاع كردند وبر خصم پيمان شكن تاختند تا آن كه خود زيد و برادرش سيحان به شهادت رسيدند و صعصعه ديگر برادرشان با جراحت و نيمه جان از معركه نجات پيدا كرد.

و به نقل برخى از مورخان زيد بن صوحان "به جاى سليمان بن صوحان" به دست عمرو بن يثربى به شهادت رسيد و او قبل از آن كه به نبرد با ابن يثربى بشتابد به حضرت على عليه السلام عرض كرد: اى امير مؤمنان، من چنين ديدم كه دستى از آسمان به سوى من آمد و گفت: به سوى من بشتاب، اينك من با اجازه شما به مصاف ابن يثربى مى روم، اگر به دست او كشته شدم، مرا غسل ندهيد و با لباس هاى خونينم مرا دفن كنيد؛ زيرا مى خواهم به اين طريق در فرداى قيامت حجتى قوى اقامه كنم.

زيد با گفتن اين سخنان و بيان اين وصايا وارد ميدان شد و با حريف تنومند سپاه جمل به مبارزه تن به تن پرداخت؛ اما طولى نكشيد زيد هم به دست سردار جمل به شهادت رسيد.

بدين ترتيب سه نفر از ياران و نيروهاى مخلص امير المؤمنين عليه السلام به دست ابن يثربى به شهادت رسيدند. در اين موقعيت عمار ياسر اين صحابى بزرگوار رسول خدا صلى الله عليه و آله وموالى راستين اميرالمؤمنين عليه السلام به ميدان آن مرد بصرى رفت، در لحظات اول مبارزه چنان ضربه اى بر سر ابن يثربى وارد نمود كه به طور نيمه جان نقش بر زمين شد و ديگر قدرت جنگيدن نداشت، عمار بلافاصله جسم نيمه جان او را به اسارت برد و نزد حضرت آورد. امام عليه السلام همين كه پيكر نيمه جان ابن يثربى را ديد دستور داد او را به قصاص خون سه سردار رشيد سپاه خود به قتل برسانند وبه اين ترتيب حكم مرگ او توسط امام عليه السلام صادر شد. [ ر. ك: الجمل، ص 345؛ تاريخ بغداد، ج 8، ص 440؛ اعيان الشيعه، ج 7، ص 105؛ و در كامل ابن اثير، ج 2، ص 340 و تاريخ طبرى، ج 4، ص 530 به جاى زيد بن صوحان نام برادرش سيحان ضبط شده است. ضمناً تفصيل بيشترى در حمل جسد نيمه جان ابن يثربى نزد اميرالمؤمنين على عليه السلام را در شرح حال عمار ياسر و علباء بن هيثم آورده ايم. ]

/ 390