ابو ايوب و نقل حديث غدير
رباح بن حارث نخعى مى گويد: من در خدمت حضرت على عليه السلام نشسته بودم كه ناگهان گروهى نقاب دار از راه رسيدند و خطاب به ايشان گفتند: السلام عليك يا مولانا ؛ سلام بر تو اى مولا و سرور ما.اميرالمؤمنين عليه السلام سلام آنها را پاسخ داد و بعد فرمود: چگونه مرا مولاى خود مى خوانيد، مگر نه اين كه شما عده اى از اعراب باديه نشينيد؟ گفتند: آرى، اما از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيديم كه در روز غديرخم فرمود:
مَن كنتُ مَولاه فعلىٌ مولاه، اللهم والِ مَن وَالاه، و عادِ مَن عادَاه، و انصُر مَن نَصَره، و اخذُل مَن خَذَله ؛
هركس من مولاى اويم على نيز مولاى اوست، خداوندا، ياران او را دوست بدار و دشمنانش را دشمن، و كسى كه او را يارى كند، ياريش فرما و كسى كه او را خوار كند، مخذولش گردان.
راوى مى گويد: حضرت عليه السلام با شنيدن اين سخنان تبسمى بر لب نشاند به گونه اى كه دندان هاى آن حضرت عليه السلام ديده شد. سپس فرمود: اى مردم شاهد باشيد كه پيامبرتان در حق من چه فرموده و چگونه شما را به يارى من فرمان داده است.
رباح مى گويد: طولى نكشيد كه اين گروه نقاب دار به سوى مركب ها و بارهاى خود بازگشتند و من آنان را دنبال كردم و از يكى از آنان پرسيدم، شما كه هستيد؟ گفت: ما گروهى از انصاريم و آن يكى هم - اشاره به شخص خاصى كرد - ابو ايوب انصارى صاحب منزل پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است. راوى گويد: من جلو رفتم و به حضور وى رسيدم و با او مصافحه كردم. [ شرح ابن ابى الحديد، ج 3، ص 208. ]