زياد بن نضر حارثى
زياد بن نضر يكى از مخلص ترين ياران اميرمؤمنان على عليه السلام و از افسران فداكار آن حضرت در صفين بود، او مردى شجاع و دلاور به شمار مى آمد كه براى احتجاج در كجروى هاى عثمان به مدينه آمد، و سپس با حضرت على عليه السلام بيعت كرد و در زمره فرماندهان لشكر سپاه على عليه السلام قرار گرفت و در معركه صفين، رشادت و شجاعت تحسين برانگيزى از خود نشان داد و در راه حقانيت ولايت على عليه السلام سختى هاى زيادى تحمل نمود.پيشنهاد زياد در جنگ صفين
گرچه همه فرماندهان سپاه امام عليه السلام بر اين نظر اتفاق داشتند كه بايد كار معاويه را يكسره نمايند؛ اما در اين ميان بعضى از سران مورد وثوق امام عليه السلام چون عدى بن حاتم با اعزام نمايندگان و ارسال نامه، خواهان گفت و گوى بيشترى بودند و بعضى ديگر از سران سپاه على عليه السلام خواهان حركت سريع به سوى شام و جنگيدن با سپاهيان معاويه بودند، از جمله: عمار ياسر، زيد بن حصين طائى، يزيد بن قيس ارحبى، زياد بن نضر و... كه قابل دقت و تأمل است.نصر بن مزاحم مى نويسد: زياد بن نضر پس از يزيد بن قيس برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين، يزيد بن قيس سخنان ناصحانه و دوستانه اى ايراد كرد و هر چه مى دانست، بيان كرد. سپس در ادامه گفت:
اى امير مؤمنان، اينك به خدا توكل و اعتماد كن، و ما را در حالى كه يارى و نصرت داده شده هستى، نزد اين دشمن بفرست، شايد بتوانيم موجب هدايت و نجات آنها شويم و به طور حتم اگر خداوند تعالى نسبت به آنها اراده خيرى كرده باشد، هيچ گاه شمارا رها نمى كنند و به كسى كه سابقه و فضيلت شما را ندارد پناهنده نخواهند شد، زيرا نه در همراهى پيامبر صلى الله عليه و آله و نه در سبقت در اسلام و نه در خويشاوندى با پيامبر صلى الله عليه و آله مانند شما نيستند و اگر اينها اجابت نكردند و سخن حق را نپذيرفتند و راهى جز جنگ و قتال برايمان باقى نگذاشتند، در آن صورت نبرد با آنها و دفع فتنه و شرشان براى ما آسان و سبك خواهد بود و در اين صورت از خدا مى خواهيم كه آنان را به سرنوشت برادران ديروزشان "سپاهيان جمل" مبتلا نمايد و نابودشان سازد.
اين گونه سخنان از فرمانده سپاهى جز عشق و ايمان به راه مولا و امامش چيز ديگرى متصور نيست.
پس از وى، ديگر فرماندهان سپاه هر كدام سخنانى در تاييد اعتقاد و ايمانشان نسبت به امير مؤمنان عليه السلام ايراد كردند و حضرت را در جنگ با معاويه مورد حمايت و تأييد قرار دادند. [ ر. ك: وقعة صفين، ص 101؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 3، ص 180. ]