بازگشت ابوذر به مدينه و تبعيد به ربذه - اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 1

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


بازگشت ابوذر به مدينه و تبعيد به ربذه

پس از مكاتبه معاويه با عثمان و اظهار عجزش در مقابله با قاطعيت ابوذر، سرانجام عثمان نامه اى براى معاويه نوشت و در آن يادآور شد كه: ابوذر را بر شترى چموش سوار كرده و همراه شخصى خشن "كه شب و روز بتازد" به مدينه باز گرداند.

معاويه هم به دستور خليفه عمل كرد و ابوذر را بر ناقه پير و خشن "كه جز پالانى نداشت" سوار كرد و او را با مرد بيرحمى به مدينه فرستاد. وقتى ابوذر به مدينه رسيد تمامى گوشت ران هايش از سختى راه و مركبِ ناهموار ريخته بود. [ ر. ك: همان، ص 258 - 256. ]

واقدى در نقل ديگرى به سند خود از صهبان اسلمى نقل مى كند كه گفته است: ابوذر، وقتى نزد عثمان وارد شد، عثمان به او گفت: تو همانى كه چنين و چنان كردى!

امير المؤمنين عليه السلام كه در مجلس حاضر بود، فرمود: به تو همان راهنمايى را مى كنم كه مؤمن آل فرعون گفت: فإن يكُ كاذباً فعليه كذبُهُ و إن يكُ صادقاً يُصِبْكُم بعضُ الذى يَعدِكُم إن اللَّه لا يَهدى مَن هو مُسرفٌ كذّابٌ . [ سوره غافر "40" آيه 28، اگر دروغگو باشد، دروغش بر عهده او است و اگر راستگو باشد، ممكن است بعضى از وعده هايى كه مى دهد به شما برسد كه خداوند هر كس كه دروغگو و مسرف باشد، هدايت نمى كند. ]

عثمان كه انتظار نداشت حضرت على عليه السلام به او چنين سخنى بگويد، پاسخ تندى به حضرت عليه السلام داد و حضرت هم همان گونه به او پاسخ تندى داد. پس از آن عثمان، مردم را از نشست و برخاست با ابوذر منع كرد و او را ممنوع الملاقات نمود، و ابوذر مدتى را بدين گونه گذراند.

پس از مدتى دوباره ابوذر را نزد عثمان آوردند. در اين مرتبه ابوذر با تندى، عثمان را خطاب كرد. عثمان در خشم رفت و گفت: اخرج عنّا من بلادنا؛ از پيش ما و سرزمين ما بيرون برو.

ابوذر گفت: به كجا بروم؟ عثمان گفت: به صحرا. ابوذر گفت: آيا پس از هجرت باز عرب صحرانشين شوم؟ عثمان گفت: آرى. ابوذر گفت: پس به باديه نجد مى روم. باز عثمان قبول نكرد و گفت: تو را به راه دور مى فرستم و از ربذه دورتر، مرو و چنين بود كه ابوذر به دستور عثمان به ربذه تبعيد شد. [ شرح ابن ابى الحديد، ج 8، ص 259. ]

وداع اميرالمؤمنين و همراهان با ابوذر

همان گونه كه اشاره شد، عثمان نتوانست حق گويى هاى ابوذر را تحمّل كند، لذا حكم تبعيد وى را به ربذه صادر كرد و به مروان بن حكم مأموريت داد تا وسايل حركت او و همسر و فرزندانش را فراهم كند، و در ضمن دستور داد هيچ كس با وى سخن نگويد و او را بدرقه نكند.

اين فرمان، كارساز بود و كسى جرأت نكرد ابوذر را بدرقه كند و يا مطلبى با وى در ميان بگذارد؛ ليكن وقتى اين خبر به اميرالمؤمنين على عليه السلام رسيد، بسيار گريست به طورى كه محاسن مباركش به اشك چشمانش مرطوب شد، سپس فرمود: أهكذا يُصنع بصاحب رسول اللَّه صلى الله عليه و آله؟! انّا للَّه و إنّا اليه راجعون؛ آيا اين چنين با صحابى رسول خدا صلى الله عليه و آله برخورد مى شود و تبعيد مى گردد؟! همه از خداييم و به سوى او بازمى گرديم. سپس حضرت از جا برخاست و به همراه برادرش "عقيل" و فرزندانش "حسن و حسين" و صحابى بزرگ رسول خدا صلى الله عليه و آله "عمار ياسر" و به نقلى با عبداللَّه بن عباس، فضل، قثم و عبيداللَّه بن عباس بر خلاف حكم ابلاغ شده به بيرون شهر رفتند و ابوذر را تا دم دروازه مدينه بدرقه كردند و با اين حركت، حكم تبعيد وى را زير سؤال برده و بر حركات ابوذر مهر تأييد زدند. [ ر. ك: همان، ص 252 و امالى مفيد، ص 165، مجلس بيستم، حديث 4. ]

/ 390