حارث و حديث حضور امام بر بالين محتضر - اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 1

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


حارث و حديث حضور امام بر بالين محتضر

حارث همدانى مى گويد: شبى دير هنگام به محضر اميرالمؤمنين عليه السلام رسيدم، حضرت فرمود: چه چيزى باعث شد كه تو در اين وقت شب به اين جا بيايى؟ گفتم: اى اميرمؤمنان! به خدا قسم حبّ و دوستى تو، مرا به اين جا آورد. حضرت در پاسخ او فرمود:

أما إنى ساحدّثك لتشكرها، أما إنّه لا يموتُ عبدٌ يُحبّني فتخرُجُ نفسُه حتى يَرانى حيث يُحبُّ، و لا يَموتُ عبدٌ يُبغِضُنى فَتَخْرُجُ نُفسُه حتى يَراني حيثُ يَكره؛

اينك براى تو حديثى مى گويم كه شكر آن را نمايى، اى پسر اعور! آگاه باش، بنده اى كه مرا دوست دارد، نمى ميرد مگر آن كه هنگام جان دادن مرا آن گونه كه دوست دارد، خواهد ديد و هيچ بنده اى كه مرا دشمن داشته باشد، نمى ميرد، مگر آن كه هنگام جان دادن مرا همان طورى كه دشمنى دارد، خواهد ديد. [ رجال كشى، ص 89، ش 142. ]

سيد بن محمد حميرى همين حديث را اين گونه به شعر درآورده است:




  • قول علىٍ لحارث عجبُ
    يا حارِ هَمْدان مَن يَمُتْ يَرنى
    يَعرفُنى طَرفُهُ و أعرفُه
    و انت عِندَ الصراطِ تَعرفُنى
    أسقيك من باردٍ على ظماء
    أقول للنار حين توقف لِل
    دَعيِه لا تقربيه إنّ له
    هذا لنا شيعة و شيعتنا
    أعطانى اللَّه فيهم الأملا



  • كَم ثَمّ اُعجوبةٌ له حَملا
    مِن مُؤمنٍ أو مُنافقٍ قُبُلا
    بنعتِهِ و اسمِه و ما عَملا
    فلا تَخَف عثرةً و لا زَللا
    تَخالُه فى الحَلاوةِ العَسلا
    -عرض دَعيِه لا تَقربى الرجلا
    حَبْلاً بِحبلِ الوصِى مُتَّصِلا
    أعطانى اللَّه فيهم الأملا
    أعطانى اللَّه فيهم الأملا



[ يك بيت آخر در اعيان الشيعه آمده و در اسناد ديگر نيست. ]

- گفتار على عليه السلام به حارث شگفت انگيز بود كه چه بسيار عجايبى است كه امام به اجمال فرموده است.

- اى حارث همدانى، هر كسى - مؤمن يا منافق - هنگام مرگ مرا مى بيند، روى به روى خواهد بود.

- با نگاهى مرا مى شناسد و من وى را به نام و شهرت و به كردار نيك و بدش مى شناسم، او را.

- و تو در صراط مرا مى شناسى، پس مترس از زمين خوردن و لغزش كه سررشته تو محكم است.

- در حالى كه تو تشنه هستى من از آبى گوارا سيرابت مى كنم كه تصور كنى آن آب در حلاوت و شيرينى مانند عسل است.

- به آتش دوزخ - كه در قيامت مهيا مى شود - خواهم گفت: بگذار او را رها كن و نزديك اين مرد مرو.

- و اين مرد را فروگذار و به او نزديك مشو كه ريسمان وى با ريسمان وصى پيغمبر پيوند دارد.

- اين شيعه و دوست ما است و خداوند، اميد نجات شيعيان را به من داده است. [ امالى مفيد، مجلس اول، ص 7؛ كشف الغمه "مترجم"، ج 1، ص 547؛ اعيان الشيعه، ج 4، ص 370. ]

ارادت و اخلاص وى به اميرالمؤمنين عليه السلام و خاندان پيامبرعليهم السلام بسيار مشهور و معروف بود. اميرمؤمنان در حق او فرموده است:




  • ولو ان يوماً كنت بوّاب جنّة
    لقلت لهمدان ادخلوا بسلام



  • لقلت لهمدان ادخلوا بسلام
    لقلت لهمدان ادخلوا بسلام



- اگر من صاحب در بهشت بودم به طايفه همدان مى گفتم، با سلامت داخل بهشت شويد. [ سفينة البحار، ج 2، ماده همد، ص 722. ]

حارث در سنين پيرى و نصايح امام

روزى حارث همدانى با جماعتى از شيعيان خدمت امير مؤمنان على عليه السلام شرفياب شد، و اصبغ بن نباته مى گويد: من هم در ميان آن جماعت بودم و حارث پير و بيمار بود و به هنگام راه رفتن، كج و راست مى شد و عصا را بر زمين مى كشيد و بى اختيار به طرفى متمايل مى شد تا به خدمت آن حضرت رسيد. اصبغ گويد: حارث نزد اميرالمؤمنين عليه السلام قرب و منزلتى داشت و لذا به او فرمود: كيف تجدك يا حارث؟ اى حارث همدانى خود را چگونه يافتى؟ گفت: اى امير مؤمنان، زمانه مرا گرفته و خصومت و دشمنى اصحابت سبب فزونى درد و رنج درونى من شده است.

حضرت عليه السلام فرمود: خصومت آنان در چه چيز است؟ گفت: در شأن و مقام تو، خصومت دارند و بليه و گرفتارى من از اين ناحيه است؛ زيرا بعضى درباره شما غلو نموده و در اين راه افراط مى كنند و بعضى ديگر بغض و دشمنى را بالا برده اند و برخى در شك و ترديد مانده اند، نمى دانند كه اقدام كنند و پيش بروند و يا امتناع كنند و بمانند.

حضرت عليه السلام فرمود:

فحسبك يا أخا همدان، الا انّ خير شيعتى النمط الاوسط، إليهم يرجع الغالى و بهم يلحق التالى؛

اى برادر همدانى، همين قول تو را بس است، بدان كه بهترين شيعه من جماعتى هستند كه حد وسط را رعايت كنند و طريق وسط را از دست ندهند و غالى و دوست افراطگر بايد بازگردد و به جماعت حد وسط رجوع كند و دشمن و مبغض بايد برگردد و خود را به همين جماعت حد وسط ملحق كند.

گفت و گوى امام عليه السلام با حارث طولانى است كه براى اختصار نمى آوريم. [ كشف الغمه "مترجم"، ج 1، ص 547 - 544. ]

/ 390