كرامت و احترام ابو الاسود تا پايان عمر - اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 1

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


كرامت و احترام ابو الاسود تا پايان عمر

ابو الاسود از شخصيت هاى ممتازى بود كه از نظر عقل، درايت، اراده، سخنورى قوى و همواره مورد احترام مردم و شخصيت هاى جامعه بود و حتى در سنين پيرى و سال خوردگى از اين امتياز برخوردار بود.

ابو العباس مبرد نقل مى كند كه: زياد بن ابيه به ابو الاسود گفت: اگر ناتوان و ضعيف نشده بودى "چون در سن پيرى بود" تو را بر بعضى از كارها مى گماشتم.

ابو الاسود گفت: كارى كه براى من در نظر دارى، ناتوانى و افتادگى مرا مى خواهد.

زياد گفت: همانا كار و تلاش نيرو مى خواهد و تو را براى كار، ناتوان مى بينم.

ابو الاسود شعرى سرود و گفت:




  • زعم الأمير أبو المغيره أنّنى
    صَدَق الأمير لقد كَبِرتُ و إنّما
    يابا المغيرة رُبِّ أمرٍ مُبهمٍ
    فَرَّجتُه بالحزم مِنىّ و الدِّها



  • شيخٌ كبيرٌ قد دنوتُ من البِلى
    نالَ المكارمَ مَن يَدبُّ على العصا
    فَرَّجتُه بالحزم مِنىّ و الدِّها
    فَرَّجتُه بالحزم مِنىّ و الدِّها



- ابا مغيره گمان كرده من پير شدم و به فرسودگى نزديك گشتم.

- درست گفت امير كه من پير شدم و اما به مكارم مى رسد كسى كه تكيه بر عصا زند.

- اى ابو مغيره، چه بسا امر مبهمى كه من با حزم و عقل و دانايى برطرف مى كنم. [ ديوان ابوالاسود به شرح العسكرى، چاپ بيروت، 1402 ق ؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 18، ص 414. ]

ابو الجنوب "حبشى بن جناده سلولى"

او كوفى و از اصحاب جليل القدر پيامبر صلى الله عليه و آله است كه به كنيه اش ابو الجنوب نيز مشهور بود. او در تمام جنگ هاى زمان خلافت حضرت على عليه السلام حضور يافت. [ تهذيب التهذيب، ج 2، ص 150. ]

مردى به عيادت حبشى آمد و گفت: من بر تو خوفى ندارم، جز از همراهى و همدلى تو با على بن ابى طالب مى ترسم. وى در جواب گفت: هيچ عملى از اعمالم به اندازه همين همراهى برايم اميدوار كننده نيست. [ اعيان الشيعه، ج 4، ص 387. ]

اين سخن از اوست:

علىٌ منّى و أنا منه، لا يبلغ عنّى الّا أنا أو على؛

على از من است و من از على، هيچ كس از جانب من مأمور تبليغ نخواهد شد، مگر خودم يا على. [ اعيان الشيعه، ج 4، ص 387. ]

/ 390