نفرين امام على
از ديگر نمونه هاى پايان نافرجام او اين كه سرانجام با رفتار ناپسند و انحرافى كه در مسئله حكميّت از خود نشان داد، مورد نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام قرار گرفت. [ همان، ص 35. ]عزل ابو موسى از حكومت كوفه
هنگامى كه اميرالمؤمنين عليه السلام براى دفع فتنه طلحه و زبير و عايشه عازم بصره بود، در بين راه از محلى به نام ربذه، هاشم بن عتبه "هاشم مرقال" [ حتمال دارد اميرالمؤمنين عليه السلام ابتدا محمد بن جعفر و محمد بن ابوبكر را به كوفه فرستاده و چون ابوموسى مردم را از يارى امام عليه السلام بازداشت، دو نماينده امام بدون نتيجه به خدمت امام بازگشتند و حضرت بعد هاشم مرقال را اعزام كرد. ] را به سوى كوفه فرستاد تا مردم را براى جنگ با ناكثين "پيمان شكنان" بسيج نمايد و نامه اى هم به ابو موسى نوشت و به او دستور داد مردم را براى مقابله با طلحه و زبير آماده سازد.هاشم مرقال به كوفه رفت و نامه امام را براى ابو موسى فرستاد ولى حاضر به همكارى نشد و هاشم را تهديد به زندان و قتل كرد و در نتيجه هاشم، خبر عدم موفقيت خود را در اين مأموريت توسط محل بن خليفه طائى به حضرت نوشت و منتظر پيام امام عليه السلام ماند. [ منهاج البراعه، ج 17، ص 18 ؛ الجمل، ص 242. ]
اميرالمؤمنين عليه السلام بلافاصله نامه ديگرى از ماء العذيب براى مردم كوفه فرستاد و آنان را براى جنگ با ناكثين فراخواند. ضمناً حضرت در اين نامه از حقايقى كه در مدينه در ارتباط با قتل عثمان گذشته بود و مردم كوفه از آن بى خبر بودند، يادآور شد و اعلام نمود كه قاتلين عثمان، طلحه و زبير و به تحريك عايشه بوده و بيعت مردم هم با ايشان به اختيار و ميل خودشان صورت گرفته است. [ ر. ك: نهج البلاغه، نامه 1. ]