لطفا منتظر باشید ...
فشار اقتصادى بر حجر و يارانش
مغيره در اواخر ايام حكومتش در كوفه براى آن كه حجر و يارانش را به سكوت و تسليم وادار كند تا ديگر بر او اعتراض نكنند و رفتار حكومت بنى اميه را به باد انتقاد نگيرند، دستور داد كه كليه حقوق آنان را از بيت المال مسدود نموده و مستمرى آنان را ندهند!اين اقدام غير اسلامى از مغيره، سبب خشم و عصبانيت حجر و شيعيان گرديد و منتظر فرصتى بودند تا عمل او را مورد انتقاد شديد قرار دهند تا آن كه در يكى از روزها كه مغيره بالاى منبر كوفه در مدح عثمان و يارانش گزافه گويى كرد و درباره اميرالمؤمنين عليه السلام و شيعيانش جسارت و هتاكى را از حد گذارند، حجر بن عدى با لحنى تند و آتشين به مغيره گفت: إنك لا تدرى بمن تُولع من هَرمك، أيها الانسان، مُر لنا بأرزاقنا و أعطياتنا، فانك قد حبستها عنّا، و ليس ذلك لك...؛ آيا نمى دانى چه كسى را مورد لعن و نفرين قرار داده اى؟ اى آدم، چرا حقوق مردم را قطع كرده اى، چرا از ارزاق و روزى ما جلوگيرى مى كنى، تو حق چنين رفتارى ندارى. حاكم قبل از تو در حقوق ما طمعى نداشت، تو بر ذم و نفرين اميرالمؤمنين على عليه السلام حريص گشته اى و از مجرمان و گناهكاران حمايت مى كنى!
مغيره چاره اى نديد جز اين كه سرش را به زيرانداخت و با حمايت مأموران ويژه به قصر خود بازگشت، در اين موقع جمعى از نزديكان او از برخورد مسالمت آميز او با حجر و شيعيان انتقاد كردند.
مغيره در پاسخ آنها گفت: شما اشتباه مى كنيد، من با اين برخورد آرام و مسالمت آميزم او را به كشتن داده ام ولى شما نمى دانيد، زيرا پس از من كسى زمام امر اين شهر را به دست خواهد گرفت كه تحمل پرخاشگرى حجر را نخواهد داشت و بدين ترتيب او را به قتل خواهد رساند، به علاوه عمر من به پايان رسيده و مايل نيستم افراد نيك نام اين شهر به دست من كشته شوند و موجب گردم كه آنان سعادت مند شوند و من شقى و بدبخت گردم، و در نتيجه معاويه به عزت دنيا برسد و من به عقوبت و خوارى روز قيامت گرفتار شوم. [ تاريخ طبرى، ج 5، ص 254؛ كامل ابن اثير، ج 2، ص 489؛ الاغانى، ج 17، ص 138. ]
حجر در حكومت زياد بن اميه نيز دست از اعتراض به اقدامات ضد اسلامى او برنداشت. [ ر. ك: الغدير، ج 11، ص 38؛ الاغانى، ج 17، ص 139. ]
