سخنان ربيع هنگام شنيدن خبر شهادت امام حسين
چون خبر شهادت امام حسين عليه السلام را به ربيع دادند، با اين كه او در سكوت بيست ساله به سر مى برد، همگان در اين لحظه با خود گفتند كه: ربيع با آگاهى از شهادت حضرت ابا عبداللَّه الحسين عليه السلام حتماً لب به سخن خواهد گشود، ولى ربيع چيزى نگفت فقط نظاره كرد و حرفى نزد تا نفر دوم كه خبر داد باز چيزى نگفت؛ اما نفر سوم كه خبر شهادت حضرت حسين عليه السلام را داد، ربيع شروع به گريستن كرد، بعد اين جمله را گفت:اللهم فاطر السموات و الأرض، عالم الغيب و الشهادة أنت تحكم بين عبادك فيما كانوا فيه يختلفون؛
اى خدايى كه پديدآورنده آسمان ها و زمين و آگاه به عالم غيب و شهودى، و تو خود بين بندگانت در آنچه باهم اختلاف دارند حكم مى كنى.
سپس سكوت كرد تا از دنيا رفت. [ اعيان الشيعه، ج 6، ص 456. ]
به نقلى همين كه ربيع از شهادت حضرت امام حسين عليه السلام و اصحابش آگاه شد، اين چند كلمه را گفت: آه، آيا به راستى يزيديان چنين كردند، قتل من كان يجلسه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله فى حجره و وضع فاه على فيه؛ آه، كسى را به قتل رساندند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله او را در آغوش خود مى نشانيد و بر لبانش بوسه مى زد. [ اعيان الشيعه، ج 6، ص 456. ]
و به قول ابن جوزى در تذكرة الخواص، ربيع گفت: لقد قتلوا فتيةً لو رآهم رسول اللَّه صلى الله عليه و آله لأحبهم أطعهم بيده و أجلسهم على فخذه؛ آنها جوانانى را به شهادت رساندند كه اگر رسول خدا آنان را مى ديد، هم دوستشان مى داشت و هم با دست خود به آنان غذا مى خوراند و نيز آنان را روى زانوى خود مى نشاند. [ اعيان الشيعه، ج 6، ص 456. ]
بى ترديد روى علاقه و محبتى كه ربيع به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله داشت از شنيدن شهادت امام حسين عليه السلام و اصحاب و نزديكانش بسيار ناراحت و اندوهگين شده چنانچه در نقل محدث قمى آمده كه وقتى از شهادت امام حسين عليه السلام باخبر شد، سه مرتبه آه كشيد و بى اختيار روى زمين افتاد و كسى ديگر او را خنده روى نديد تا از دنيا رفت. [ سفينة البحار، ج 1، ص 507، ماده ربع. ]