سعيد در تعقيب سفيان بن عوف غامدى - اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 1

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سعيد در تعقيب سفيان بن عوف غامدى

مدتى پس از حكميت و خروج خوارج نهروان معاويه تلاش كرد با ايجاد هرج و مرج در بلاد تحت حكومت امير مؤمنان عليه السلام مردم را با آن حضرت بدبين كند كه به نمونه اى از آن به اختصار اشاره مى كنيم:

سفيان بن عوف غامدى [ غامد، نام قبيله اى از مردم يمن و از تيره ازد است. ] به دستور معاويه سپاهى بزرگ تشكيل داد تا به شهرهاى عراق از جمله هيت، انبار و مدائن يورش برده به قتل و غارت دست بزند و هر كس را كه به معاويه تمايل دارد، شاد و اميدوار سازد. سفيان توانست مأموريت خود را به پايان برساند و مقام بالاترى نزد معاويه به دست بياورد.

پس از اين كه خبر جنايت هاى سفيان به اطلاع امام عليه السلام رسيد، سخت ناراحت شد و به منبر رفت و براى مردم خطبه ايراد كرد و فرمود:

إنّ أخاكم البكرى قد اُصيب بالأنبار، و هو مُعتزٌّ لا يخاف ما كان، و اختار ما عند اللَّه على الدنيا، فانتدبوا إليهم حتى تلاقوهم، فان أُصبتم منهم طرفا أنكلتموهم عن العراق أبداً ما بقوا؛ [ در نهج البلاغه در ادامه خطبه 27، عبارت امام عليه السلام چنين است: و هذا اخو غامد، و قد وردت خيله الأنبار و قد قتل حسّان بن حسّان البكرى، و أزال خيلكم عن مسالحها، و لقد بلغنى أن الرجل منهم كان يَدخُل على المَرأة المُسلمة، و الاُخرى على المُعاهدِة، فَيَنتزع حِجلها و قُلبَها و قلائِدَها و رُعثها، ما تمنع منه إلاّ بالإسترجاع و الإسترحام، ثم انصروا وافرين، ما نال رجلاً منهم كلم و لا اُريق لهم دم، فلو أنّ امرءاً مسلماً مات مِن بعد هذا أسقا ما كان به ملوماً، بل كان به عندى جديراً "تا آخر خطبه". ]

همانا برادر بكرى شما در شهر انبار كشته شده است، او مردى ارجمند بود و از آنچه پيش مى آمد باكى نداشت و آنچه را در پيشگاه خداوند است بر دنيا برگزيد، اكنون به تعقيب غارتگران بشتابيد تا آنها را دريابيد، و اگر آنها را شكست دهيد، تا هنگامى كه زنده باشند از عراق رانده ايد.

پس از اين سخنان، هيچ كس سخنى بر لب نياورد و جوابى به امام عليه السلام داده نشد. حضرت از منبر پايين آمد و پياده به سوى نخيله حركت كرد و مردم هم پياده از پى حضرت راه افتادند و در اين ميان، گروهى از اشراف كوفه حضرت را احاطه كردند و گفتند: اى اميرالمؤمنين شما برگرديد ما اين كار را كفايت خواهيم كرد، سرانجام با اصرار آنها، امام عليه السلام با حالتى آزرده خاطر و اندوهگين به خانه بازگشت.

باز در اين هنگام به حضرت خبر رسيد كه آن قوم با لشكرى گسترده مجدداً بازگشته اند، امام عليه السلام فوراً سعيد بن قيس را فراخواند و او را از نخيله در رأس هشت هزار جنگجوى رزمنده براى تعقيب سفيان بن عوف غامدى اعزام كرد.

وى بى درنگ دستور امام را اجرا و در كناره فرات به تعقيب سفيان پرداخت. تا به منطقه عانات رسيد؛ از آن جا هانى بن خطاب همدانى را پيشاپيش خود فرستاد، وى به تعقيبِ سفيان پرداخت و تا نزديكى سرزمين هاى قِنَّسرين [ قنسرين يكى از شهرهاى نزديك فرات و حلب بوده و در سال 351 هجرى در حمله روميان ويران شده است. ] پيش رفت. در آن جا متوجه شد كه نيروهاى سفيان گريخته و از دسترسى آنان خارج شده اند؛ لذا از مأموريت بازگشت. در اين ايام اميرمؤمنان عليه السلام پريشان خاطر و هم چنان منتظر دريافت اخبار مربوط به اين جنگ و گريز بود، تا اين كه سعيد از مأموريت خود بازگشت و اخبار را به سمع آن حضرت عليه السلام رساند. [ ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، ج 2، ص 85 - 90. ]

/ 390