سعد در تعقيب گروهى از خوارج - اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 1

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


سعد در تعقيب گروهى از خوارج

پس از ظهور خوارج، عدى بن حاتم كسى را نزد سعد بن مسعود ثقفى فرستاد و او را از خطر فتنه و احتمال اشغال اين شهر به دست خوارج مطلع ساخت.

سعد پس از دريافت اين هشدار سرّى، دروازه هاى شهر را بست و خود با جمعى از نيروهاى مسلح براى تعقيب آنان از شهر خارج شد و مختار بن ابى عبيده را در مدائن گماشت. اين خبر كه به عبداللَّه بن وهب راسبى "رئيس خوارج" رسيد، راه خود را عوض كرد و با احتياط به سمت بغداد حركت كرد. سعد بن مسعود همراه پانصد سوار در منطقه كرخ بغداد با عبداللَّه بن وهب روبرو گرديد.

عبداللَّه بن وهب با حمايت سى سواركارِ جنگجو در مقابل نيروهاى سعد ايستادند و ساعتى جنگ كردند، ولى ياران سعد دست از جنگ برداشتند و به سعد گفتند: بهتر است آنها را رها كنى و موضوع را در گزارشى به سمع اميرالمؤمنين برسانى اگر ايشان به تعقيب آنان دستور داد، آن وقت آنها را تعقيب مى كنيم و اگر هم شخص ديگرى را براى اين كار در نظر گرفت چه بهتر كه به سلامت مانده اى.

اما سعد پيشنهاد همراهان را نپذيرفت و به جنگ و قتال ادامه داد. ولى عبداللَّه ابن وهب و يارانش در تاريكى شب از معركه گريخت و از دجله عبور كرد و به ياران خود يعنى خوارج نهروان پيوست. [ تاريخ طبرى، ج 5، ص 75. ]

سعد در زمان خلافت امام حسن

پس از آن كه امام مجتبى عليه السلام در جنگ با معاويه دريافت كه با پيوستن برخى از سران سپاهش به معاويه و تفرقه در ميان نيروهاى همراهاش ديگر توان جنگيدن ندارد، به ناچار پيشنهاد متاركه جنگ و به تعبير معروف پيمان صلح با معاويه را پذيرفت. پس از قرارداد صلح، تعدادى از ياران او محافظت از جان امام حسن عليه السلام را بر عهده گرفتند، اما سنان بن جراح به صورت غافلگيرانه به امام عليه السلام يورش برد و حضرت را مجروح ساخت، به گونه اى كه امام بى هوش شد. امام حسن عليه السلام پس از لحظاتى به هوش آمد، فوراً همراهان زخم را بسته و او را به مدائن بردند كه سعد بن مسعود حاكم آن جا بود و امام حسن در مدائن مدتى ماند تا آن كه زخمش بهبودى يافت. [ شرح ابن ابى الحديد، ج 16، ص 26؛ ر. ك: تاريخ طبرى، ج 5، ص 159؛ ارشاد مفيد، ج 2، ص 12. ]

هنگامى كه امام حسن عليه السلام در مدائن نزد سعد بن مسعود جهت معالجه و مداوا بود، روزى مختار بن ابى عبيد ثقفى كه در آن زمان جوان بى تجربه و طالب مقام بود، به سعد گفت كه امام مجتبى را دستگير و به نزد معاويه بفرست تا خراج و ماليات يك ساله جوخى را ببخشد! اما سعد از پيشنهاد مختار ناراحت شد و گفت:

خداوند رويت را سياه و زشت گرداند، من كارگزار پدر او هستم و او به من اطمينان كرد، و باعث افتخار من شده است، آيا رسول خدا صلى الله عليه و آله را فراموش كنم؟ و نسبت به فرزند دختر و حبيبه اش به او احترام نگذارم؟

بعد از آن سعد طبيبى آورد كه مسئول حفاظت و طبابت امام مجتبى عليه السلام گرديد تا حضرت بهبودى يافت. [ بحارالانوار، ج 44، ص 27. ]

/ 390