حارث بن قيس جعفى كوفى
شيخ طوسى، او را از اصحاب اميرمؤمنان عليه السلام به شمار آورده است. [ رجال طوسى، ص 38، ش 8. ]ظاهراً اين حارث بن قيس غير از حارث بن قيس جعفى قبلى است، و لذا شيخ طوسى نام اين دو را جداگانه ذكر كرده است.
ابن حجر عسقلانى از على بن المدينى نقل مى كند كه حارث بن قيس جعفى كوفى در ركاب امام على عليه السلام در نبرد صفين به شهادت رسيد. [ تهذيب التهذيب، ج 2، ص 124. ]
روايتى از حارث بن قيس جعفى در كتب حديث مثل سنن نسائى و حلية الاولياء نقل شده كه او گفت:
اذا كنت فى أمر الآخرة فتمكث، و إذا كنت فى أمر الدنيا فتوخ، و اذا اهممت بأمر خير فلا تؤخِّره، و إذا أتاك الشيطان و أنت تُصلى فقل إنّك مراءٌ فردّه طولاً؛
اگر در كار آخرتى بر آن اصرار بورز، و اگر در كار دنيا هستى پس دقت كن؛ و اگر در امر خيرى كوشش مى كنى تأخير نينداز، و اگر در حال نماز شيطان به سراغت آمد بگو: تو دشمن و ستيزه گرى، و او را با طول دادن نماز دور كن. [ حلية الاولياء، ج 4، ص 132؛ تهذيب التهذيب، ج 2، ص 124. ]
حارث بن مره عبدى
حارث بن مره از ياران على عليه السلام بود كه در جنگ صفّين به فرماندهى پياده نظام ميسره "طرف چپ" سپاه اميرمؤمنان منصوب شد. [ وقعة صفّين، ص 205. ]طبرى و ديگران نقل مى كنند: هنگامى كه به اميرالمؤمنين عليه السلام خبر دادند كه خوارج نهروان افرادى بى گناه را به قتل رسانده اند و مانند عبداللَّه بن خباب صحابى رسول خدا صلى الله عليه و آله را به جرم حق گويى سر بريده و شكم همسرش را پاره كردند و فرزند در رحم او را نيز به قتل رسانده اند و سه زن از طايفه طىّ و ام سنان صيداويه را به ناحق كشته اند، حضرت عليه السلام سخت اندوهگين شد و حارث بن مرّه عبدى را به عنوان سفير خود، براى دعوت آنان به پرهيز از جنگ و بازگشت آنها به اردوى سپاه اسلام و دست برداشتن از آدم كشى و فتنه فرستاد، متأسفانه وقتى حارث به نزد خوارج در كنار نهر رفت آن مردان نادان و جاهل، حارث را بدون هيچ جرم و گناهى به قتل رساندند، وقتى حضرت و مردم از اين خبر آگاه شدند، اجتماع كردند و از حضرت خواستند كه حركت كند و شر اين گروه نادان و احمق را بركند. [ ر. ك: تاريخ طبرى، ج 5، ص 82؛ مروج الذهب، ج 2، ص 415. ]
البته از ابن اثير قول ديگرى در شهادت حارث نقل شده است. [ كامل ابن اثير، ج 2، حوادث سال 39، ص 429. ]