ابو موسى و حكميّت - اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 1

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


ابو موسى و حكميّت

توطئه قرآن به نيزه كردن معاويه و عمروعاص و پيشنهاد حكميت از سوى آنان، باعث فريب عده اى از ياران امام عليه السلام شد و حضرت مجبور به پذيرش حكميت گرديد.

هم چنين اين گروه نادان در تعيين فردى براى حكميّت از سپاه على عليه السلام به مخالفت برخاسته و در نتيجه اختلاف ميان صفوف سپاه افتاد. امام عليه السلام مى خواست مالك اشتر يا ابن عباس را تعيين نمايد ولى اشعث و طرفداران او و قاريان قرآن، ابو موسى اشعرى را تعيين كردند، بدين دليل كه او در كوفه براى جنگ جمل ما را از فتنه برحذر داشت، پس او مردى آگاه به مسائل است و صلاحيت اين كار را دارد و ديگر اين كه چون اشعث خود از يمن بود، مى خواست ابو موسى كه از طايفه اى از قبايل يمن بود، اين كار را به عهد بگيرد و ديگر اين كه ابوموسى چون صداى بسيار خوبى در قرائت قرآن داشت و به اصطلاح حنجره داودى داشت، مورد قبول قاريان قرآن كه در سپاه حضرت على عليه السلام كه تعدادشان نيز زياد بود، قرار گرفته و بر آن تأكيد مى كردند و از همه مهم تر اين كه اشعث و منافقين در سپاه امام مى دانستند ابو موسى رابطه خوشى با حضرت على عليه السلام ندارد و در داورى خود، طرف معاويه را خواهد گرفت و از طرفى ديگر عمروعاص كه از سوى معاويه بود، او را شكست مى دهد، در نتيجه اميرالمؤمنين شكست خواهد خورد و معاويه موفق خواهد شد.

مجموعه اين مسائل كه به آن اشاره شد، سبب گرديد كه امام على عليه السلام را مجبور سازند كه داور در حكميت را ابو موسى قرار دهد. متأسفانه ابو موسى با اين كه توان اين كار را نداشت، پذيراى داورى شد و پذيرفت كه با عمروعاص در دومة الجندل جمع شود و بر اساس قرآن داورى نمايد. [ ر. ك: وقعة صفين، ص 497 ؛ در ساير بخش هاى اين كتاب به مناسبت به شرح بيتشر داستان غمبار حكميت پرداخته ايم، مانند ابوالاسود دوئلى و اشعث بن قيس و مالك اشتر. ]

متن قرارداد حكميّت

خلاصه اى از متن قرارداد بدين شرح است:

بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم، هذا ما تقاضى عليه علىُّ بن أبي طالب و معاوية بن أبي سفيان، قاضى علىٌ بن ابى طالب على اهل العراق، و قاضى معاوية بن ابى سفيان على اهل الشام و من كان معه من شيعته من المؤمنين و المسملين... ؛

به نام خداوند بخشنده مهربان، اين نوشته اى است كه به درخواست على بن ابى طالب [ تفصيل اين داستان و حذف كلمه اميرالمؤمنين از پيمان صلح را در شرح حال اخنف بن قيس و اشعث بن قيس آمده، مراجعه نماييد. ] و معاوية بن ابى سفيان و همراهانشان تنظيم شده است تا به كتاب خدا و سنت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله درباره اختلاف دو طرف داورى كند، بر مردم عراق و شيعيان غايب و حاضر على عليه السلام است كه به اين پيمان متعهد باشند و بر مردم شام و هواداران غايب و حاضر معاويه است كه به اين حكم متعهد باشند، ما به حكم خدا و كتاب او ملزم هستيم؛ زيرا تنها اين قرآن است كه اختلافات را از بين مى برد و ما را دور هم جمع مى كند، و لذا تمام قرآن را از آغاز تا انجام داور اختلاف خود قرار داديم و هر آنچه قرآن زنده مى دارد ما زنده نگاه خواهيم داشت و هر چه قرآن مى ميراند ما مى ميرانيم و على و شيعيانش، عبداللَّه بن قيس "ابو موسى اشعرى" را داور قرار داده و معاويه و يارانش، عمرو عاص را داور قرار داده اند و از هر دو داور پيمانى محكم گرفته شد كه قرآن را در اين امر مهم مورد عمل قرار دهند و به چيز ديگرى روى نياورند و اگر در كتاب خدا رهنمودى نيافتند به سنت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مراجعه كنند و نبايد به هواهاى نفسانى و شبهات تكيه كنند و اين دو حَكَم مادامى كه از حق تجاوز نكرده اند، جان و مال و خانواده شان از هرگونه گزندى در امان است و امت اسلامى يار و ناصر آنان خواهند بود و اگر يكى از اين دو مُردند، حاكم آن گروه كسى را كه داراى شرايط اوست تعيين نمايد. اين قرارداد را گروه زيادى از ياران على و نيز طرفداران معاويه گواهى و امضا نمودند.

اين قرارداد در چهارشنبه هفدهم صفر سال 37 هجرى به امضا رسيد و مقرر شد هشت ماه ديگر بعد از ماه رمضان 37 هجرى در دومة الجندل به اجرا درآيد. [ ر. ك: وقعة صفين، ص 510 و 511 ؛ تاريخ طبرى، ج 5، ص 58 و 59. ]

/ 390