جندب در صفين و نقل پيروزى بر فرات - اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 1

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


جندب در صفين و نقل پيروزى بر فرات

از جرياناتى كه جندب بن عبداللَّه پس از خلافت اميرالمؤمنين على عليه السلام نقل مى كند، اين است كه مى گويد: هنگامى كه سپاه على عليه السلام به صفين رسيد، سپاه معاويه قبلاً وارد شده بود و سربازان زيادى به فرماندهى ابوالاعور سلمى را مأمور فرات نموده بود تا مانع دسترسى سپاهيان عراق به آب شوند، لذا هر چه تلاش كرديم دسترسى به آب پيدا نكرديم و از طرفى هر چه دنبال جايى غير از محل محاصره بوديم كه از فرات آب برداريم، ممكن نشد، از اين رو نزد امام عليه السلام شرفياب شده و از كم آبى شكايت كرديم. [ تاريخ طبرى، ج 4، ص 569. ]

در ادامه عبداللَّه بن عوف نقل مى كند: امام عليه السلام - به پيروى از سيره رسول اللَّه صلى الله عليه و آله در همه جا مى كوشيد كه مشكل را بدون خونريزى برطرف سازد و با گفت و گو و مصالحه، مسئله خاتمه يابد، بر همين اساس - صعصعة بن صوحان را به نزد معاويه فرستاد. صعصعه نزد سپاه دشمن آمد و پيام امام را ابلاغ نمود، اما سرانجام او بدون اخذ نتيجه به خدمت امام عليه السلام بازگشت و ماجرا را به عرض رسانيد. [ شرح ابن ابى الحديد، ج 3، ص 316. ]

كم آبى و عطش، سپاه امام را تهديد مى كرد، و هاله اى از غم و اندوه چهره امام عليه السلام را فرا گرفته بود. [ وقعة صفين، ص 166. ] امام عليه السلام نقطه اى را كه بايد مالك اشتر با نيروى خود موضع بگيرد، معين كرد و سپس در ميان انبوه لشكريان خود خطبه اى بسيار آتشين و حماسى خواند كه سپاه اسلام يك جا آماده حمله به دشمن براى فتح شريعه فرات شدند. [ نهج البلاغه، خطبه 51. ]

سخنان مهيج و سرنوشت ساز امام عليه السلام از يك طرف، و فشار تشنگى از طرف ديگر، باعث شد كه دوازده هزار نفر آمادگى خود را براى تسخير شريعه فرات اعلام كنند، اشعث با هنگ عظيم خود و مالك اشتر با هنگ سواره نظام نيرومندش، تكبيرگويان چنان به قلب سپاه دشمن در اطراف شريعه حمله كردند كه در مدت بسيار كوتاهى آنان را از پيش راه برداشتند و نيروى اسلام وارد فرات شد به طورى كه سم اسب هاى سواره نظام در آب فرات فرو رفت. در اين حمله، جمع زيادى از شاميان به هلاكت رسيدند و تنها هفت نفر به دست مالك اشتر و پنج نفر به دست اشعث كشته شدند و صفحه جنگ به نفع امير مؤمنان عليه السلام ورق زده شد و تمام شريعه در اختيار امام عليه السلام قرار گرفت. [ ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، ج 3، ص 324. ]

جندب و نقل خبر غيبى قبل از جنگ نهروان

جندب بن عبداللَّه خود مى گويد: در جنگ نهروان برايم شك و ترديد حاصل شد و با خود مى گفتم: آيا مى شود با قاريان قرآن و افراد ظاهر الصلاح جنگيد؟ اين امر عظيمى است، لذا صبحگاهى در حالى كه ظرف آبى همراه داشتم از لشكر فاصله گرفتم در همين موقع ديدم اميرالمؤمنين على عليه السلام بر من وارد شد ساعتى نگذشت سواره اى آمد و عرض كرد: نهروانيان و خوارج از نهر عبور كرده اند و به آن طرف نهر رفته اند ولى امام فرمود: نه، آنها از آب عبور نكرده اند و هرگز عبور نخواهند كرد، سوگند به خدا كه قتلگاه آنان در اين طرف آب است و خدا آنها را خواهد كشت و هر كس افترا ببندد، زيان كار است.

در اين موقع، سوار ديگرى آمد و همان سخنان را تكرار كرد و امام هم همان جواب را داد.

جندب مى گويد: با خود گفتم: آيا سخن شاهدان عينى را بپذيرم يا خبر غيبى امام عليه السلام را؟ لذا حمد و سپاس خداى را به جاى آوردم و با خود گفتم: اگر آنها از نهر عبور كرده اند به دشمن مى پيوندم و حجت برايم تمام شده و نيزه ام را در چشمان على فرو مى برم!! و اگر خوارج از نهر عبور نكرده باشند با سپاه على عليه السلام خواهم بود و به جنگ خوارج مى پردازم. از اين رو به سپاه بازگشتم و به راه ادامه داديم، اما وقتى به اردوگاه خوارج رسيديم، ديدم آنها اين طرف نهر مى باشند "در حالى كه غلاف شمشيرها خود را شكسته و اسب ها را رها كرده اند" و آماده جنگ با اميرالمؤمنين مى باشند.

جندب بن عبداللَّه مى گويد: از نيت بد خود پشيمان شدم و طلب مغفرت و بخشش از خدا نمودم و گفتم: آرى. سپس امام مرا امر به توبه كرد و فرمود: خداوند همه گناهان را مى بخشد.

جندب مى گويد: از اين پس با يقين به حقانيت راه اميرالمؤمنين عليه السلام در كنار حضرت وارد نبرد با خوارج شدم و دو نفر از آنها را به هلاكت رساندم و با يك نهروانى ديگرى به زد و خورد پرداختم تا اصحاب و يارانم مرا حمايت كردند و نجات يافتم. [ قاموس الرجال، ج 2، ص 742؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 2، ص 271. ]

/ 390