سعيد و بشارت به بهشت
فرداى همان روزى كه جنگ سختى بين همدانيان و گروه عك واقع شد، معاويه خود در ميان افراد قبايل يمن به گردش آمد و توانست لشكرى عظيم و كارآزموده آماده كند و به مقابل بخشى از سپاه على عليه السلام "گروه همدان" بفرستد.اميرالمؤمنين على عليه السلام كه از دور، نظاره گر آن لشكر بود، دانست كه همگى نيروهاى معاويه از مردان برگزيده اند، لذا در ميان نيروهاى همدان فرياد برآورد: يالهمدان؛ اى همدانيان؟
سعيد گفت: گوش به فرمانم يا اميرالمؤمنين!
امام عليه السلام فرمود: هم اكنون بردشمن حمله كن، قبل از آن كه سازماندهى دشمن به اتمام رسد.
سعيد با اطاعت از فرمان امام عليه السلام با نيروهاى جان بر كف همدان، بى درنگ به رزم آوران شامى يورش بردند و آرايش سپاه معاويه را بر هم ريختند و آنان را تا پشت قرارگاه اصلى معاويه عقب راندند و نيروهاى بسيارى از شام را به هلاكت رساندند به طورى كه معاويه با ديدن اين منظره گفت: واى بر من كه از قبيله همدان چه مى كشيم! در چنين روزى بود كه مرگ و وحشت بر سپاه شام سايه افكند و كشته هاى آنان از حد معمول گذشت.
در اين هنگام امير مؤمنان على عليه السلام افراد قبيله همدانى را فراخواند و فرمود:
يا معشر همدان، أنتم درعى و رُمحى و يا همدان، ما نَصرتُم إلاّ اللَّه و لا أجبتم غيرَه؛
اى گروه همدان، شما زره و نيزه شكافنده من هستيد، به خدا سوگند اى گروه همدان، شما كسى جز خدا را يارى نداديد و فقط نداى او را اجابت نموديد.
سعيد در جواب امام عليه السلام عرضه داشت:
ما نداى خدا را اجابت كرديم و به نداى تو نيز لبيك گفتيم و پيامبر خدا را در قبرش يارى رسانديم و در ركاب تو با كسانى به پيكار برخاستيم كه هرگز چون تو نبوده و نخواهد بود، بنابراين ما را به هر جا كه دوست دارى، گسيل دار كه به طور قطع ما را مطيع و فرمانبردار خواهى يافت.
حضرت على عليه السلام درباره همين روز اين چنين سروده است:
ولو كُنْتُ بوَّابا على بابِ جَنةٍ
لَقُلْتُ لِهمدانَ ادْخلى بِسَلامٍ
لَقُلْتُ لِهمدانَ ادْخلى بِسَلامٍ
لَقُلْتُ لِهمدانَ ادْخلى بِسَلامٍ