جابر بن عبداللَّه انصارى
جابر فرزند عبداللَّه بن عمرو بن حرام انصارى از طائفه خزرج و كنيه اش ابو عبداللَّه و به قولى ابو عبدالرحمن يا ابو محمد بوده و او يكى از بزرگان و اصحاب پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و از ارادتمندان خاندان رسالت به شمار مى آيد.مادرش نسيبه دختر ابوعبداللَّه "عبدالرحمان" عقبةبن عدى است. جابر در كودكى همراه پدرش در عقبه دوم در جمع هفتاد نفرى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله در مكه رسيدند و با حضرت بيعت كردند. [ اسد الغابه، ج 1، ص 256؛ الاصابه، ج 1، ص 434؛ سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 337. ]
به نقل ذهبى، جابر 94 سال عمر كرد و در جنگ بدر هجده ساله بوده است. [ سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 337. ]
جابر روى همان شخصيت اجتماعى و ايمانى كه داشت، همواره مورد توجه بود و از كسانى است كه روايات بسيار زيادى از او به يادگار مانده و در تمام جنگ هاى پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز شركت داشته و در جنگ صفين در ركاب اميرالمؤمنين عليه السلام با شاميان جنگيد، جابر از اصحابى است كه عمر طولانى كرد و سلام پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را به امام باقر عليه السلام كه در خردسالى بود، ابلاغ نمود و او اولين كسى بود كه پس از شهادت امام حسين عليه السلام وارد كربلا شد و قبور شهداى كربلا را به همراه عطيه زيارت نمود.
جابر سرانجام در سن 94 سالگى در سال 74 يا 77 هجرى در حالى كه چشمانش را از دست داده بود در مدينه دار فانى را وداع گفت و حاكم مدينه ابان بن عثمان بر او نماز خواند. او آخرين صحابى از ميان اصحاب و شركت كنندگان در عقبه ثانيه بود كه از دنيا رفت. [ اسد الغابه، ج 1، ص 257؛ الاصابه، ج 1، ص 435؛ سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 338. ]
اداى قرض هاى عبداللَّه با دعاى پيامبر
جابر طبق وصيت پدرش بايستى تمامى قرض هاى او را ادا مى كرد لذا پس از جنگ اُحد پيوسته در اين فكر بود. تا روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره قرض هاى پدرش از او سؤال نمود؟ جابر عرض كرد: هنوز قرض هاى پدرم به حال خود باقى است. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: طلب كار پدرت كيست؟ و هنگام پرداخت آنچه وقت است؟ عرض كرد: فلان مرد يهودى طلب كار است و فصل چيدن خرماها نيز وقت پرداخت آن است. رسول خدا فرمود: هر وقت خرماهاى خود را در فصل برداشت جمع آورى كردى به آن دست نزن و فقط هر نوع از خرماها را جدا بگذار و مرا خبر كن تا بيايم.جابر موقع برداشت خرماها، حضرت را خبر كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله به نخلستان جابر آمد، خرماها را مشاهده كرد و از هر رقم مشتى برداشت و دوباره روى آن ريخت، آن گاه فرمود: مرد يهودى طلب كار پدرت را خبر كن بيايد؛ وقتى او آمد، حضرت فرمود: اختر من هذا التمر أىُّ صنفٍ شئتَ، فخذ دينك منه؛ از هر نوع خرمايى كه مى خواهى بابت طلبت بردار. يهودى گفت: همه اين خرماها به مقدار طلب من نمى شود تا چه رسد به يك رقم آنها، حضرت فرمود: اختر أىّ صنف شئتَ فابتدى ء به؛ از هر كدام مى خواهى بردار و طلب خود را بستان.
مرد يهودى گفت: از خرماى صيحانى مى خواهم.
پيامبر صلى الله عليه و آله با نام خدا شروع كرد و خرماها را پيمانه مى كرد و به مرد يهودى مى داد و تمام طلب او را از همان نوع خرما داد و از آن چيزى هم كم نشد. سپس حضرت به جابر فرمود: يا جابر، هل بقى لأحد عليك شى ء من دينه؛ اى جابر، آيا بدهى ديگرى هم دارى؟ عرض كرد: خير. حضرت صلى الله عليه و آله فرمود: فاحمل تمرك، بارك اللَّه لك فيه؛ پس خرماها را به خانه ببر، خداوند بركتش را براى تو قرار داده است.
جابر مى گويد: خرماها را به منزل بردم و يك سال از آنها استفاده كرديم و انفاق نموديم و ساير نيازهايمان را با فروش آنها رفع كرديم ولى تا آمدن خرماى جديد چيزى از آنها به بركت دعاى پيامبر كم نگرديد. [ خرائج راوندى، ج 1، معجزات النبى صلى الله عليه و آله، ص 154، ح 242؛ بحارالانوار، ج 18، ص 232. ]