شهادت رشيد
شيخ مفيد از نضر حارثى روايت مى كند كه گفت: من در مجلس ابن زياد بودم كه رُشيد هجرى را نزد او آوردند، ابن زياد از او سؤال كرد: اى رُشيد، بگو ببينم، مولايت "على عليه السلام" مرگ تو را به دست من چگونه تعريف نمود تا من هم اينك تو را به همان شكل بكشم.
رُشيد گفت: مولايم فرمود: اول دست و پاى مرا قطع خواهى كرد و سپس مرا به دار خواهى كشيد.
ابن زياد گفت: به خدا سوگند، هم اكنون سخن مولايت را دروغ مى سازم، فورى دستور داد او را آزاد كردند، اما همين كه رُشيد خواست از مجلس خارج شود، ابن زياد گفت: به خدا سوگند، من چيزى را براى تو بدتر از آنچه مولايت گفته است، سراغ ندارم؛ زيرا اگر تو زنده بمانى همواره در جست و جوى شرّ و بدى براى ما خواهى بود، لذا دستور داد دست و پايش را بريده و او را به دار بياويزند. اما تا وقتى كه رُشيد را به دار مى آويختند، مرتب سخن مى گفت و در همان لحظه كه او را دار زدند، فرياد زد: هيهات قد بقى لى عندكم شي ءٌ، أخْبَرَنى به اميرالمؤمنين عليه السلام؛ هنوز كار ديگرى هست كه مولايم على عليه السلام به من گفته است.
ابن زياد در اين لحظه دستور داد زبانش را نيز قطع كنند. چون زبانش را بيرون كشيدند كه ببرند، رُشيد گفت: اينك لحظه اى به من مهلت دهيد تا كلمه اى بگويم. به او مهلت دادند. آن گاه گفت: الآن و اللَّه جاء تصديقُ خَبَر اميرالمؤمنين عليه السلام؛ به خدا قسم هم اكنون صدق گفتار اميرالمؤمنين برمن آشكار شد كه زبانم قطع مى شود.
سرانجام رُشيد به همان گونه كه امام و پيشوايش على عليه السلام به او خبر غيبى داده بود هر دو دست و پا و نيز زباش را قطع كردند و بعد او را به دار كشيدند و بدين وسيله اين يار مخلص و وفادار امير مؤمنان عليه السلام به شهادت رسيد. [ ارشاد مفيد، ج 1، ص 325؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 2، ص 294. ]