اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 1

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


توضيح

قبل از آن كه به داستان ابو نوح كلاعى در صفين بپردازيم، لازم است اين توضيح داده شود كه حضور عمار در ميان سپاه على عليه السلام يكى از نشانه هاىِ حقّانيت اين جبهه بود، از طرف ديگر شهادت او به دست قواى شام، حجّت را بر همگان تمام كرد و ترديدى براى هيچ كس باقى نگذاشت كه جبهه معاويه، همان جبهه بغى، عدوان، تجاوز، ستم و غارتگرى است؛ زيرا همه مى دانستند كه رسول خداصلى الله عليه و آله خبر داده بود كه سرانجام عمار به دست گروه سركش و ستمگر كشته خواهد شد و قاتلان او اهل دوزخ خواهند بود ؛ از همين رو هنگامى كه خبر شهادت عمار در ميان هر دو سپاه منتشر شد، در ميان سپاهيان شام تزلزلى به وجود آمد و صداى اعتراض و ابراز ندامت از همه نواحى سپاه برخاست و حقانيت راه و رسم اميرالمؤمنين عليه السلام در ميان سپاهيان حضرت به اثبات رسيد.

ذوالكلاع حميرى كه از سرداران سپاه شام و در جست و جوى حق بود، مى گويد: من خود مكرّر از عمرو عاص شنيده بودم كه مى گفت: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به عمار فرمود: تقتلك الفئه الباغية و آخر شُربك ضَياح مِن لبن ؛ تو به دست گروهى سركش و ستمگر كشته خواهى شد و آخرين نوشيدنى ات، جرعه شيرى خواهد بود كه با كمى آب آميخته است. پس به عمرو عاص گفتم: واى بر تو، مگر نه اين كه هم اكنون عمار ياسر در جبهه على عليه السلام است و با ما پيكار مى كند! پس آن گروه برحقند و گروه ما بر باطل.

عمرو عاص با اين كه خود مى دانست راه على عليه السلام راه حق و معاويه بر باطل است اما با حيله و دروغ خواست ذو الكلاع را مجاب كند تا مبادا با همراهانش به سپاه اميرالمؤمنين عليه السلام ملحق شود، لذا گفت: اى ذو الكلاع نگران نباش، زيرا عمار به زودى آگاه شده و از سپاه على فاصله مى گيرد و به ما مى پيوندد.

اين موضوع مدتى قبل از شهادت عمار بود ولى قبل از انتشار خبر شهادت عمار، در ميان سپاهيان شام، ذو الكلاع كشته شده بود و حضور نداشت تا دروغ گويى عمرو عاص را شاهد و ناظر باشد، لذا در اين موقع عمرو عاص به معاويه گفت: نمى دانم به مرگ كدام يك از اين دو، مسرورتر باشم: به مرگ عمار ياسر از سپأه على يا مرگ ذوالكلاع در ميان سپاهيان خودى، به خدا سوگند اگر ذوالكلاع هم اكنون زنده بود و از كشته شدن عمار به دست سپاه شام آگاه مى شد، متوجّه حقيقت شده و با همه قومش به على عليه السلام مى پيوست و كار ما را ضايع مى كرد. [ شرح ابن ابى الحديد، ج 8، ص 24. ]

/ 390