ترجمه تفسیر المیزان جلد 20
لطفا منتظر باشید ...
تجاوز او جلوگيرى مىكند.كودك هم چنان بر اين حال هست تا به حد رشد و عقل برسد و حق و باطل و خير و شر را تشخيص داده و به آنچه درك مىكند اعتراف نمايد، در اين هنگام است كه بسيارى از حق و باطلها و خير و شرها در نظرش بر عكس مىشود، يعنى بسيارى از امورى كه به نظرش حق بود، باطل و باطلها حق مىشود.حال اگر در همان أوان بخواهد نسبت به حق و باطلهاى دوران كودكيش كه مصادر همه آنها هواى نفس و اشتهاى دلش بود، پافشارى كند و زير بار احكام عقلش در تعيين حق و باطلها نرود، خداى تعالى بر دلش مهر مىزند، در نتيجه به هيچ حقى بر نمىخورد مگر آنكه آن را باطل مىانگارد، و به هيچ صاحب حقى بر نمىخورد مگر آنكه به حقش ستم مىكند، و اما اگر عنايت الهى او را دريابد، همه غرائز او و از آن جمله حرصش به جاى حرص بر هواى نفس، حرص بر حقطلبى مىشود، چنين كسى ديگر در برابر هيچ حقى استكبار نمىورزد و هيچ صاحب حقى را از حقش منع نمىكند.پس هر انسانى در همان آغاز تولدش، و در عهد كودكى و قبل از رشد و بلوغش مجهز به حرص شديد هست، و اين حرص شديد بر خير صفتى است كمالى كه اگر نبود به دنبال كمال و جلب خير و دفع شر از خود بر نمىآمد، هم چنان كه قرآن كريم فرموده:" وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ" «1».و چون به حد بلوغ و رشد رسيد به دستگاهى ديگر مجهز مىشود، و آن عبارت است از عقل كه با آن حقائق امور را آن طور كه هست درك مىكند، اعتقاد حق و عمل خير را تشخيص مىدهد، آن وقت است كه حرص شديد در ايام كودكيش كه او را در هنگام برخورد با شر به جزع در مىآورد، و در هنگام رسيدن به خير از بذل خير جلوگيرش مىشد، مبدل به حرصى ديگر مىشود، و آن حرص شديد به خير واقعى و فزع شديد از شر اخروى است، و با در نظر گرفتن اينكه خير واقعى عبارت است از مسابقه به سوى مغفرت پروردگار، و شر واقعى عبارت است از نافرمانى خداى تعالى، در نتيجه چنين كسى از كار خير سير نمىشود، و پيرامون گناه نمىگردد، و اما نسبت به شر و خير دنيوى حرصى نمىورزد، و از حدودى كه خداى تعالى برايش معين كرده تجاوز نمىكند، در هنگام برخورد با گناه حرص خود را با فضيلت صبر كنترل مىكند، و نيز در برابر اطاعت پروردگار حرص خود به جمع مال و اشتغال به دنيا را با