ترجمه تفسیر المیزان جلد 20
لطفا منتظر باشید ...
اسبابى كه وسيله ابلاغ اين هدايت به تك تك افراد است، در پارهاى جوامع و يا پارهاى زمانها و يا پارهاى اشخاص مساعدت نكند، چون معمولا هيچ انسانى چيزى را بىواسطه يا با واسطه از تمامى افراد بشر نمىخواهد، و اگر بخواهد نمىتواند خواسته خود را به تمام افراد بشر برساند.آيه شريفه" وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ" «1»، به معناى اول و آيه" لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ" «2» به معناى دوم اشاره دارد. پس همين كه دعوت انبيا به آدمى برسد، و به طورى برسد كه حق برايش روشن گردد، حجت خدا بر او تمام مىشود، و كسى كه اين دعوت به وى نرسد، و يا اگر رسيد آن طور واضح كه حق برايش منكشف شده باشد نرسيده، چنين كسى را خداى تعالى مورد فضل خود قرار داده، او را مستضعف خوانده در باره آنان فرموده:" إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا" «3».و يكى از ادلهاى كه دلالت مىكند بر اينكه دعوت الهى كه همان هدايت به سبيل است حق و واجب الاتباع بر انسان است، اين است كه فطرت انسان بدان حكم مىكند، و خلقتش مجهز به جهازى است كه آن جهاز نيز آدمى را به سوى آن سبيل كه همان اعتقاد حق و عمل صالح است دعوت مىكند، و علاوه بر اين در خارج هم اين دعوت از طريق نبوت و رسالت صورت گرفته، و معلوم است كه سعادت هر موجودى و كمال وجودش در آثار و اعمالى است كه مناسب با ذات او و سازگار با ادوات و قوايى باشد كه مجهز به آن است، انسان هم از اين كليت مستثنى نيست، سعادت و كمال او نيز در پيروى دين الهى است، كه سنت حيات فطرى او است، سنتى كه هم عقلش بدان حكم مىكند و هم انبيا و رسولان (ع به سوى آن دعوتش كردهاند." إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِيراً" كلمه" اعتاد" به معناى تهيه كردن است، و كلمه" سلاسل" جمع سلسله است، كه به معناى قيدى است كه دست و پاى مجرم را با آن مىبندند، و كلمه" اغلال" جمع" غل"