ترجمه تفسیر المیزان جلد 20
لطفا منتظر باشید ...
كردهاند." وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً" كلمه" ثم"- با فتحه اول- ظرف مكان است، و جز در ظرف مكان استعمال نمىشود، و لذا بعضى «1» گفتهاند: معناى" رأيت" اول، اين است كه اگر چشم خود را بدانجا يعنى به بهشت بيفكنى، در آنجا نعيمى مىبينى كه با زبان قابل وصف نيست، و ملك كبيرى مىبينى كه با هيچ مقياسى نمىتوان تقديرش كرد.بعضى «2» ديگر گفتهاند: كلمه" ثم" صلهاى است كه موصولش حذف شده، و تقدير كلام" و اذا رأيت ما ثم من النعيم و الملك" است، يعنى و اگر ببينى آنچه در آنجا از نعيم و ملك كه هست نعيم و ملكى كبير خواهى ديد، در نتيجه آيه مورد بحث نظير آيه" لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ" «3» است، از ميان علماى نحو كوفيان جائز دانستهاند كه موصول حذف بشود، و صلهاش بماند، هر چند بصريها آن را جائز ندانستهاند." عالِيَهُمْ ثِيابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ ..."ظاهرا كلمه" عاليهم" حال است از ابرار، و ضمير" هم" و ساير ضماير جمع هم به ايشان بر مىگردد، و كلمه" ثياب" فاعل آن حال است، و كلمه" سندس"- همانطورى كه گفتهاند «4»- به معناى پارچه نازكى است كه از حرير بافته شده باشد، و كلمه" خضر" صفت كلمه" ثياب" است، و كلمه" استبرق" به معناى پارچهاى است درشتباف كه از ابريشم بافته شده باشد، اين كلمه مانند كلمه" سندس" در اصل عربى نبوده، بلكه از غير عرب گرفته شده، و تغييرى بدان داده شده است." وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ"- مصدر" تحليه" كه فعل" حلوا" از آن مشتق است به معناى زينت دادن و آراستن است، و كلمه" أساور" جمع سوار (النگو) است و راغب گفته اين كلمه معرب" دستواره" است «5»." وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً"- خدايشان شرابى به ايشان نوشانيد كه طهور بود، يعنى در پاكى به حد نهايت بود، شرابى بود كه هيچ قذارت و پليدى را باقى نمىگذاشت، و يكى