ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چسبيده)، و چشمهايش گود افتاده از مشاهده اين حال ناراحت شد، در همين بين جبرئيل نازل شد، و عرضه داشت: اين سوره را بگير، خدا تو را در داشتن چنين اهل بيتى تهنيت مى‏گويد، آن گاه سوره را قرائت كرد «1».

مؤلف: اين روايت به چند طريق از عطاء از ابن عباس نقل شده، و بحرانى آن را در غاية المرام از ابى المؤيد موفق بن احمد صاحب كتاب فضائل امير المؤمنين، و او به سند خود از مجاهد از ابن عباس نقل كرده، و نيز از او به سند ديگرى از ضحاك از ابن عباس «2» نقل كرده. و نيز از حموينى صاحب كتاب" فرائد السمطين" به سند خود از مجاهد از ابن عباس «3» نقل كرده. و نيز از ثعلبى و او به سند خود از ابى صالح از ابن عباس «4» نقل كرده است. و صاحب مجمع البيان از تفسير واحدى روايت كرده «5».

در مجمع البيان به سند خود از حاكم، و او به سند خود از سعيد بن مسيب، از على بن ابى طالب روايت كرده كه فرمود: از رسول خدا (ص) از ثواب قرآن پرسيدم، و رسول خدا (ص) مرا از ثواب سوره‏هاى قرآن به همان نحوى كه از آسمان نازل شده بود خبر داد.

فرمود: اولين سوره‏اى كه در مكه نازل شد سوره فاتحة الكتاب بود، بعد از آن سوره اقرء باسم ربك، و سپس سوره ن نازل شد- تا آنجا كه فرمود- و اولين سوره‏اى كه در مدينه نازل شد، سوره بقره، سپس انفال، بعد از آن آل عمران، آن گاه احزاب، سپس ممتحنه، بعد از آن نساء، سپس اذا زلزلت، بعد حديد، و آن گاه محمد، رعد، الرحمن و هل اتى نازل شد- تا آخر حديث «6».

باز در مجمع البيان از ابو حمزه ثمالى روايت شده كه وى در تفسير خود گفته: حسن بن حسن ابو عبد اللَّه بن حسن برايم حديث كرد كه اين سوره تماميش در مدينه در شان على و فاطمه (ع) نازل شد «7».

و در تفسير قمى از پدرش از عبد اللَّه بن ميمون از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: نزد فاطمه (ع) مقدارى جو بود، با آن عصيده‏اى درست كرد،

(1) تفسير كشاف، ج 4، ص 670.

(2) غاية المرام، ص 368، ط تهران.

(3) فرائد السمطين، ج 2، ص 53.

(4) فرائد السمطين، ج 2، ص 54، ط بيروت.

(5 و 6 و 7) مجمع البيان، ج 10، ص 405.

/ 691