ترجمه تفسیر المیزان جلد 20
لطفا منتظر باشید ...
" وَ إِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ" «1».پس به راه انداختن كوهها و خرد كردن آنها بالأخره منتهى مىشود به پراكنده شدن و پاره پاره شدن آنها و به صورت تپههاى پراكنده در آمدنشان و در نتيجه چون پشم حلاجى شده ساختنشان. و اما سراب شدنشان به چه معنا است؟ و چه نسبتى با به راه انداختن آن دارد، به طور مسلم سراب به آن معنا كه به نظر آبى درخشنده برسد نسبتى با به راه انداختن كوهها ندارد.بله اين را مىتوان گفت كه وقتى كوهها به راه افتادند، و در آخر حقيقتشان باطل شد و ديگر چيزى به صورت جبال باقى نماند، در حقيقت آن" جبال راسيات" كه حقايقى داراى جرمى بس بزرگ و نيرومند بود، و هيچ چيز آن را تكان نمىداد با به حركت در آمدن و باطل شدن، سرابى مىشود خالى از حقيقت، پس به اين اعتبار مىتوان گفت:" وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً" و نظير اين بيان در كلام خداى تعالى آمده، آنجا كه در باره اقوام هلاك شده مىفرمايد:" فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ" «2»، و يا مىفرمايد:" فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ" «3» و يا در باره بتها مىفرمايد:" إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ" «4».پس آيه شريفه به وجهى نظير آيه زير است كه مىفرمايد:" وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ" «5»، كه اگر بگوييم درباره صفت زلزله قيامت است، شباهتى با آيه مورد بحث خواهد داشت." إِنَّ جَهَنَّمَ كانَتْ مِرْصاداً" راغب در مفردات گفته: كلمه" رصد" به معناى آماده شدن براى مراقبت است،- تا آنجا كه مىگويد- و" مرصد" به معناى آن محلى است كه براى مراقبت در آنجا قرار بگيرى، و اين كلمه در قرآن آمده. تا آنجا كه مىفرمايد:" وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ- براى دستگيرى آنان در هر كمينگاهى به كمين بنشينيد". كلمه" مرصاد" هم شبيه به مرصد است، اما