ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

" فلا اقسم بالخنس" روايت كرده‏اند كه فرمود: منظور ستارگانى هستند كه در شب خودنمايى نموده و كنوس مى‏كنند، و در روز پنهان گشته، خنوس مى‏كنند، و به چشم كسى نمى‏آيند «1».

و در تفسير قمى در ذيل آيه" فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ" آمده: يعنى سوگند مى‏خورم به" خنس" كه نام ستارگان است، و در معناى" الْجَوارِ الْكُنَّسِ" آمده: يعنى به ستارگانى كه در روز كنوس مى‏كنند، يعنى پنهان مى‏شوند «2».

و در مجمع البيان آمده:" بالخنس" يعنى ستارگان كه در روز خنوس مى‏كنند، و در شب ظاهر مى‏گردند،" الجوارى" صفت آن ستارگان است كه در مدار خود جريان دارند.

" الكنس" نيز از صفات ستارگان است، چون هر يك در برج خود كنوس مى‏كند، يعنى پنهان مى‏شود، همانطور كه آهوان در كناسه و آشيانه خود پنهان مى‏شوند، و اين ستارگان پنج كوكب هستند: 1- زحل 2- مشترى 3- مريخ 4- زهره 5- عطارد.

و از على (ع) روايت شده كه در معناى" وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ" فرموده: يعنى وقتى با تاريكى خود مى‏رود «3».

و در تفسير قمى در ذيل آيه" وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ" آمده: يعنى شب هنگامى كه تاريك شود،" وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ" يعنى روز هنگامى كه بالا مى‏آيد «4».

و در الدر المنثور است كه ابن عساكر از معاوية بن قرة روايت آورده كه گفت: رسول خدا (ص) به جبرئيل فرموده: پروردگارت چه ثناى جميلى از تو كرده، آنجا كه فرموده:" ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ"، حال بگو ببينيم قوت تو چگونه و امانت تو چيست؟

جبرئيل عرضه داشت: اما قوتم نمونه‏اش يكى اين است كه وقتى به سوى شهرهاى لوط كه چهار شهر بود مبعوث شدم، با اينكه در هر شهرى صد هزار مرد جنگى غير از اطفال وجود داشت، سرزمينشان را از ريشه چنان كندم و آن قدر بالا بردم كه حتى اهل آسمان صداى مرغهاى خانگى و پارس كردن سگهاى آن شهرها را شنيدند، آن گاه از آنجا شهر و سكنه آن را رها كردم، و همه را كشتم. و اما امانتم اين است كه هيچ ماموريتى نيافتم كه چيزى از آن كم و يا زياد كنم «5».

(1) الدر المنثور، ج 6، ص 320.

(2) تفسير قمى، ج 2، ص 408.

(3) مجمع البيان، ج 10، ص 446.

(4) تفسير قمى، ج 2، ص 408.

(5) الدر المنثور، ج 6، ص 321.

/ 691