ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و معلوم است كه بعد از بيان و تماميت حجت، ديگر عذرى نمى‏ماند، و اگر در عين حال گنهكار بتواند بگويد:" كرم تو مغرورم كرد" و به صرف گفتن اين حرف عذاب از او برطرف شود، بايد در مورد كافر معاند هم كافى باشد، و حال آنكه چنين نيست، چون گفتيم بعد از بيان عذرى نيست.

از همين جا روشن مى‏شود كه گفتار بعضى «1» از مفسرين كه گفته‏اند: آوردن كلمه" كريم" در آيه از باب تلقين حجت است، كه آن نيز مظهرى از كرم است. درست نيست.

چگونه ممكن است خواسته باشد به دهان بنده‏اش بگذارد كه در پاسخ من بگو:

" خدايا كرم تو مرا مغرور كرد" «2»، با اينكه سياق آيه سياق تهديد است، به طورى كه در آخر بدينجا كشيده مى‏شود كه" وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ يَصْلَوْنَها يَوْمَ الدِّينِ وَ ما هُمْ عَنْها بِغائِبِينَ".

" الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ"- اين جمله ربوبيت توأم با كرم خدا را بيان مى‏كند و مى‏فرمايد: يكى از موارد تدبير او اين است كه: انسان را با همه اجزاى وجودش خلق كرد، و سپس به تسويه‏اش پرداخته، هر عضو او را در جاى مناسبش كه حكمت اقتضاى آن را دارد قرار داد، و سپس به عدل‏بندى او پرداخته، بعضى از اعضا و قوايش را با بعضى ديگر معادل قرار داد، و بين آنها توازن و تعادل برقرار كرد، كه مى‏بينيم هيچ عضوى از اعضاى او از معادلش قوى‏تر و سنگين‏تر نيست، در نتيجه اگر يكى از اعضايش نتوانست كار او را انجام دهد عضوى ديگر برايش قرار داده تا آن كار را انجام دهد، مثلا خوردن كه با لقمه انجام مى‏شود كار دهان است، و چون دهان خودش نمى‏تواند لقمه را پاره و خرد كند اين كار را با دندانهايى مختلف انجام مى‏دهد، و چون نيازمند است لقمه را زير دندانها بدهد، و از اين سو به آن سو ببرد، خداى تعالى اين كار را به عهده زبان گذاشت، و چون دهان در گرفتن لقمه احتياج به آلتى داشت كه لقمه را گرفته در آن قرار دهد، اين كار را به عهده دست‏ها نهاد، دست هم احتياج به كف و كف دست هم احتياج به انگشتان- با آن منافع مختلفش- داشت، و انگشتان هم احتياج به بند داشت و از سوى ديگر دست هم بخاطر اينكه همه جا دراز نمى‏شود، احتياج داشت كه از جايى به جايى ديگر منتقل شود، و لذا خدا براى آدمى پا قرار داد، و روى همين حساب معادله را در اعمال ساير اعضاء و قوا كه هزاران هزار و بلكه از حد

(1) تفسير روح المعانى، ج 30، ص 60.

(2) نظير كلام يعقوب كه گفت مى‏ترسم يوسفم را گرگ پاره كند، كه با اين سخن به دهان بچه‏ها گذاشت كه در مراجعت اگر از شما پرسيدم پسرم را چه كرديد؟ بگوييد گرگ او را پاره كرد،" مترجم".

/ 691