ترجمه تفسیر المیزان جلد 20
لطفا منتظر باشید ...
ولى حق مطلب اين است كه مراد از كلمه" رجاء" همان معناى معروفش مىباشد كه مقابل خوف است، و نداشتن رجاء كنايه است از نوميدى، چون بسيار مىشود كه از نوميدى به طور كنايه تعبير مىكنند به نداشتن رجاء، مثلا وقتى كسى مىگويد" لا ارجو فيه خيرا- من اميد خيرى در او ندارم"، معنايش اين است كه من از اينكه در او خيرى باشد مايوسم. و كلمه" وقار" در مورد خداى تعالى به معناى ثبوت و استقرار او در ربوبيت است، كه قهرا مستلزم الوهيت و معبوديت هم هست، وثنى مسلكان به دنبال يافتن ربى بودند كه داراى وقار و ثبوت در ربوبيت باشد، تا او را بپرستند، و از ثبوت ربوبيت خدا مايوس بودهاند، در نتيجه به عبادت غير خدا پرداختهاند. و واقع قضيه هم همين است، براى اينكه مسلك وثنيت معتقد است كه نمىتوان خدا را عبادت كرد و وجهه عبادى خود را متوجه او ساخت، براى اينكه فهم ما انسانها او را درك نمىكند و به او احاطه نمىيابد، و از سوى ديگر عبادت هم همين است كه انسان حق ربوبيت رب خويش را ادا كند، ربوبيتى كه تمامى تدابير امور عالم فرع آن است، و تدبير امور عالم به دست خدا نيست تا ما بخواهيم با عبادت خود حق ربوبيت او را ادا كرده باشيم، چون خدا اين تدبير را به انواع فرشتگان و جن واگذار كرده، پس رب ما همانهايى هستند كه ما را اداره مىكنند، و ما بايد آنان را بپرستيم تا در درگاه خداى تعالى ما را شفاعت كنند اما خود خدا جز خلقت و ايجاد عالم، و يا به عبارت ديگر ايجاد ارباب و مربوبين هيچ كار ديگرى ندارد، و هيچ دخالت مستقيم در تدبير عالم ندارد.و آيه شريفه يعنى آيه" ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً"، و آيات بعدش تا هفت آيه، تمام زمينه اثبات وقار و ثبوت در ربوبيت براى خداى تعالى، و نفى پندارهاى بىپايه مشركين است، مىخواهد وجوب عبادت ملائكه و جن را، و استناد تدبير عالم به آنان را رد كند، و با اين بيان روشن سازد كه مىتوان توجه عبادى به خداى تعالى كرد.و حاصل حجت آيه اين است كه: چه چيز شما را وادار كرد به اينكه ربوبيت خداى تعالى را نفى، و به تبع آن الوهيت و معبوديت او را نفى، و از وقار او مايوس شويد؟ با اينكه شما خود مىدانيد كه او شما و اين عالم را كه شما در آن زندگى مىكنيد خلق كرده و طورى خلق فرموده كه هرگز از اين نظام كه در آن جارى است منفك نمىشود، و تدبير عالم- كه شما آن را به ارباب نسبت مىدهيد- هم جز همين تطورات پديد آمده در اجزا نيست، تدبير عبارت است از همين تطورات، و از اين نظامى كه در عالم جارى است، و آن نيز مستند به خود خداست، پس تدبير عالم همان خلقت عالم است، و خالق بودن خدا عبارت است از اينكه او مالك و مدبر عالم باشد، پس رب عالم نيز خود او است، و جز او هيچ ربى نيست