ترجمه تفسیر المیزان جلد 20
لطفا منتظر باشید ...
" ناقه" در جمله" ناقة اللَّه" با فعلى از قبيل" احذركم" به صداى بالا قرائت شده، تا مفعول آن باشد، و كلمه" سقياها" عطف بر ناقه است.و معناى آيه اين است كه: صالح پيغمبر با رسالتى از ناحيه خدا به ايشان گفت: از ناقه خدا و نيز از آبشخور آن پروا كنيد و متعرض او نشويد، نه به قتلش اقدام كنيد و نه نوبت آب او را از او بگيريد، و خداى تعالى داستان اين ناقه را در سوره هود و سورههاى ديگر به طور مفصل آورده." فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها" كلمه" عقر" به معناى ريشه كن كردن چيزى است كه به سر بريدن شتر و مطلق كشتن نيز اطلاق مىشود، و كلمه" دمدمه" به معناى خراب كردن بنا بر روى كسى است، وقتى مىگويند:" دمدم عليه القبر"، معنايش اين است كه خاك قبر را بر سرش فرو ريخت، و منظور از اين عبارت اين است كه عذاب الهى به خاطر گناهانى كه كردند همه آنان را فرا گرفت، و نسلشان را قطع و آثارشان را محو و نابود كرد.و در جمله" فسويها" ظاهرا ضمير به ثمود بر مىگردد و مؤنث بودنش به اعتبار قبيله بودن اين قوم است، و قبيله مؤنث است. و معناى جمله اين است كه خداى تعالى اين قبيله را با خاك يكسان كرد، ممكن هم هست ضمير مذكور به كلمه" ارض" كه از مفاد استفاده مىشود بر گردد، و تسويه ارض به معناى تسطيح آن و از بين بردن پستى و بلنديهاى آن است.بعضى «1» ضمير را به" دمدمه" برگرداندهاند، دمدمهاى كه از فعل" فدمدم" استفاده مىشود، و معناى جمله اين است كه دمدمه آنان را تسويه كرد، يعنى همه را دمدمه كرد، و هيچ صغير و كبيرى را استثناء نكرد." وَ لا يَخافُ عُقْباها" ضمير در اين آيه يا به" دمدمه" بر مىگردد، و يا به" تسويه" و" واو" براى استيناف است، و يا واو حاليه است، و معنايش اين است كه: پروردگار ثمود از عاقبت دمدمه آنان و يا تسويه ايشان پروايى نكرد، آن چنان كه پادشاهان و مستكبرين از عاقبت وخيم عقاب دشمنان خود و آثار سوء آن پروا و دلواپسى مىكنند، براى اينكه پادشاهان نمىدانند عاقبت اين عقابشان چيست، و چه آثارى بجاى مىگذارد، ولى خداى تعالى مىداند عاقبت عقابش چيست، همان است كه خودش اراده كرده، و مطابق با فرمان و اذن خود او است، بنا بر اين