ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ندارد) و اما اگر فرض كنيم كه جزو آيه بوده، روايت از نظر تحريف مردود است، چون جزو روايات تحريف شمرده مى‏شود، كه همه مردودند.

و از حميرى حكايت شده كه از احمد بن محمد، از احمد بن محمد ابن ابى نصر، از ابى الحسن رضا (ع) روايت كرده كه راوى گفت: از آن جناب از معناى آيه" إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‏" پرسيدم، فرمود: آرى خدا است هر كه را بخواهد هدايت و هر كه را بخواهد گمراه مى‏كند.

عرضه داشتم: خدا امورت را اصلاح كند، جمعى از ياران ما پنداشته‏اند كه معرفت اكتسابى است، هر كس فكر خود را درست بكار بيندازد به معرفت مى‏رسد.

امام اين سخن را نادرست دانست و فرمود: اينها اگر درست مى‏گويند چرا اين خير را براى خود كسب نمى‏كنند؟ نه، چنين نيست كه هر كس بخواهد و به هر مقدار كه بخواهد بتواند معرفت كسب كند، هيچ احدى از مردم را نمى‏بينى مگر آنكه از جهاتى از بعضى ديگر بهتر است، و آن بعض از جهاتى ديگر از او بهترند، نمونه‏اش بنى هاشمند كه موضعشان موضعى است كه مى‏دانى، قرابتشان با رسول خدا (ص) به حدى است كه مى‏دانى، و همه مى‏دانيم كه آنان سزاوارترند به خلافت از شما، مع ذلك از آن محرومند، گمان مى‏كنى آل محمد (عليهم السلام) به فكر خود نبودند؟ و آيا مى‏توانى بگويى كه شما راه و رسم زندگى را مى‏دانيد و ايشان نمى‏دانند؟

آن گاه فرمود: ابو جعفر (ع) مى‏فرمود: اگر براى همه مردم مقدور بود همه ما را دوست مى‏داشتند «1».

مؤلف: اما هدايت- كه در اينجا منظور از آن رساندن به هدف است- تنها كار خداى سبحان است، براى اينكه اين هدايت از شؤون ربوبيت است. و اما گمراه كردن، منظور از آن گمراهى به عنوان مجازات است، نه گمراه كردن ابتدايى، كه چنين اضلالى به خداى تعالى نسبت داده نمى‏شود، پس هر جا اضلال به جناب او منسوب مى‏شود در حقيقت معنايش امساك از نازل كردن رحمت و هدايت نكردن است، نه گمراه كردن، و چون هدايت كار او است امساك از آن هم منسوب به او است.

(1) قرب الاسناد، ص 156.

/ 691