ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بازويم را نمى‏كردم.

در اين حال يكى به ديگرى گفت بخوابانش و او بدون فشار و يا كشيدن مرا خوابانيد، پس يكى به ديگرى گفت: سينه‏اش را بشكاف، پس آن ديگرى سينه‏ام را گرفت آن را شكافت، و تا آنجا كه خودم مى‏ديدم خونى و دردى مشاهده نكردم، پس آن ديگرى به وى گفت: كينه و حسد را در آور، و او چيزى بشكل لخته خون در آورده بيرون انداخت، باز آن ديگرى گفت رافت و رحمت را در جاى آن بگذار، و او چيزى به شكل نقره در همانجاى دلم گذاشت، آن گاه انگشت ابهام دست راستم را تكان داد و گفت برو به سلامت. من برگشتم در حالى كه احساس كردم كه نسبت به اطفال رقت، و نسبت به بزرگسالان رحمت داشتم «1».

مؤلف: و در نقل بعضى از ناقلان- از قبيل نقلى كه در روح المعانى آمده- كه:" من ده‏ساله بودم" بجاى" بيست سال و چند ماه" «2».

و در بعضى «3» روايات آمده كه اين قصه در هنگام نزول سوره" اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ ..." واقع شده كه آن جناب چهل‏ساله بوده.

و در بعضى «4» ديگر نظير آنچه در صحيح بخارى «5» و مسلم و ترمذى و نسايى نقل شده آمده كه اين قصه در شب معراج اتفاق افتاده.

و به هر حال بدون اشكال اين قصه جنبه تمثيل دارد، و دانشمندان اسلامى بحث‏هايى طولانى پيرامون مفاد اين روايات كرده‏اند كه همه اين بحث‏ها بر اساس اين پندار است كه جريان يك جريان مادى و يك برخورد مادى بوده، و به همين جهت وجوهى را ذكر كرده‏اند كه چون اصل و اساس بحث باطل بود از نقل آن وجوه خوددارى كرديم.

و در همان كتاب است كه ابو يعلى، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابن حبان، ابن مردويه، و ابو نعيم (در كتاب دلائل)، همگى از ابى سعيد خدرى از رسول خدا (ص) روايت كرده‏اند كه فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: پروردگارت مى‏فرمايد: هيچ مى‏دانى چگونه نامت را بلند آواز كردم؟ عرضه داشتم خدا بهتر مى‏داند.

گفت پروردگارت مى‏فرمايد: از اين راه كه هر وقت نام من برده شود نامت با نام من ذكر شود «6».

(1) الدر المنثور، ج 6، ص 363.

(2 و 3 و 4 و 5) روح المعانى، ج 30، ص 167 به نقل از كتب مذكور.

(6) الدر المنثور، ج 6، ص 364.

/ 691