ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وارد مسجد الحرام شد و تا جلو درب كعبه پيش آمد، در آنجا ايستاده سخن آغاز كرده فرمود:" لا اله الا اللَّه وحده وحده أنجز وعده و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده" معبودى نيست به جز اللَّه، تنها او تنها او كه وعده خود به كرسى نشاند و بنده خود را يارى داد، و يك تنه همه حزبهاى مخالفش را از ميدان بدر برد، هان اى مردم هر مال و هر امتياز موروثى و طبقاتى، و هر خونى كه در جاهليت محترم بود، زيرا اين دو پاى من (من امروز همه آنها را لغو اعلام مى‏كنم) مگر پرده‏دارى كعبه و سقايت حاجيان، كه اين دو امتياز را به صاحبانش اگر اهليت داشته باشند بر مى‏گردانم، هان اى مردم، مكه هم چنان بلد الحرام است، چون خداى تعالى آن را از ازل حرمت داده، براى احدى قبل از من و براى خود من كشتار در آن حلال نبوده، تنها براى من پاسى از روز حليت داده شده، از آن گذشته تا روزى كه قيامت بپا شود اين بلد، بلد الحرام خواهد بود، گياه و روئيدنيهايش مادامى كه سبز باشد كنده نمى‏شود، و درختانش قطع نمى‏گردد، و شكارش مورد تعرض احدى قرار نمى‏گيرد، گيرد (و با اشاره دست و يا سر و صدا فرارى نمى‏شود) و كسى نمى‏تواند گم شده‏اى را بردارد، مگر به منظور اينكه صاحبش را پيدا كند، و گم شده‏اش را بدو بدهد.

آن گاه فرمود: هان اى مردم مكه! براى پيامبر خدا همسايگان بسيار بدى بوديد، نبوت و دعوتش را تكذيب كرديد، و او را از خود رانديد، و از وطن مالوفش بيرون كرديد و آزارش داديد، و به اين اكتفاء نكرديد، حتى به محل هجرتم لشكر كشيديد و با من به قتال پرداختيد، با همه اين جنايات برويد كه شما آزاد شدگانيد.

وقتى اين صدا و اين خبر به گوش كفار مكه كه تا آن ساعت در پستوى خانه‏ها پنهان شده بودند رسيد، مثل اينكه سر از قبر برداشته باشند همه به اسلام گرويدند، و چون مكه با لشكركشى فتح شده بود، و قانونا تمامى مردمش غنيمت و بردگان اسلام بودند، ولى رسول خدا (ص) همه را آزاد كرد، از اين جهت از آنان تعبير كرد به" طلقاء".

پس از آن ابن الزبعرى شرفياب حضور رسول خدا (ص) شد، و اسلام آورد و اشعار زير را انشاء نمود:




  • يا رسول الاله ان لسانى
    اذا ابارى الشيطان فى سنن
    امن اللحم و العظام لربى
    ثم نفسى الشهيد أنت نذير



  • راتق ما فتقت اذا أنا بور
    الغى و من مال ميله مثبور
    ثم نفسى الشهيد أنت نذير
    ثم نفسى الشهيد أنت نذير



«1».

(1) اى فرستاده معبود يكتا، زبان من امروز خطاهاى گذشته‏ام را جبران مى‏كند، و آنچه در دوران هلاكت و گمراهيم مرتكب شده‏ام، امروز تلافى مى‏كنم، آن روز در بحبوحه گمراهى بودم، و به پيروى از شيطان مباهات مى‏كردم، ولى امروز فهميدم هر كس از راه مستقيم منحرف شود انحرافش به هلاكتش منجر مى‏شود، امروز گوشت تنم و تك تك استخوانهايم به پروردگارم ايمان آورده، و همچنين جانم گواهى مى‏دهد به اينكه تو پيامبرى نذير هستى.

/ 691