اين گروه كه اكثريت جوانان را تشكيل مى دهند، گر چه از نظر رشد عقلى ، سالم و طبيعى هستند، ولى اساسا عقل عادى جوانان شانزده ساله ، عقل كامل نيست و به سبب نارسايى فكر و جنون جوانى ، نمى توانند مسائل حياتى را به خوبى درك كنند و صلاح و فساد زندگى را به درستى تشخيص دهند. بايد ساليان دراز بر آنان بگذرد تا عقلشان تدريجا كامل شود و به رشد نهايى خود برسند.
ناموزونى جسم و عقل
اندام نوجوانان در طول چند ساله بلوغ ، به مقدار قابل ملاحظه اى رشد مى كند و تمام قواى بدنشان افزوده مى شود، ولى عقلشان در آن دوران رشد محسوسى ندارد و تقريبا در سطح قبل از بلوغ باقى مى ماند.اين ناهم آهنگى جسم و عقل ، منشاء بسيارى از خطرات در دوران جوانى است . زيرا از يك طرف ، با رشد جسم ، قدرت اجرايى بيشتر از دوران كودكى در اختيار جوانان قرار مى گيرد و از طرف ديگر، عقلشان كه راهنما و فرمانده و قواى جسمانى است ، به وضع ايام كودكى باقى مانده و همچنان ضعيف و كم فروغ مى ماند. گاهى اتفاق مى افتد كه با افكار خام و كودكانه خود، تصميم هاى ناسنجيده و غير عقلانى مى گيرند و با بدن نيرومند خويش آن تصميم هاى ناروا را به موقع اجرا مى گذارند و پس از عمل با ندامت و پشيمانى روبه رو مى شوند.براى آن كه قبيل جوانان به اعمال بچه گانه و ناپسندى دست بزنند و موجبات تيره روزى و بدبختى خود و دگران را فراهم نياورند، بايد همواره مراقب كارهاى خود باشند و هميشه خطر را بر سر راه خود ببينند و براى آن كه گرفتار نشوند، لازم است نظرات و تصميم هاى اساسى خود را قبل از عمل ، با مردان كامل و عاقل در ميان بگذارند و پس از مشورت و جلب نظرات سنجيده آنان ، به مقاصد خويش جامه عمل بپوشانند، تا لغزش يا سقوطى ممكن است در راه زندگى دامنگيرشان شود، محفوظ بمانند.