اضطراب و نگرانى از آينده ، تاءثر و افسوس بر گذشته از جمله موانعى هستند كه اگر در روح كسى نفوذ نمايند، عزم و تصميمش را درهم مى شكنند و او را خود باخته و مرعوب مى سازند. نگرانى از آينده و افسوس برگذشته سد راه سعادت آدمى است . اين دو مانع روانى نمى گذارند مردم از فرصت موجود و از نيرويى كه اكنون در اختيار دارند، به درستى استفاده كنند و موجبات پيروزى و موفقيت خود را فراهم آورند.
شكنجه هاى روحى
افسوس و نگرانى ، مانند موريانه ، ريشه هاى اميد و اراده را در ضمير مردم خورند و آنان راه به طورى مردد و احيانا ماءيوس مى نمايند كه از سعى و كوشش دلسرد شده و گاهى از انجام وظايفى كه بر عهده دارند، سرباز مى زنند. بدبختانه ، بيشتر مردم از زن و مرد، پير و جوان ، در تمام شئون فردى و اجتماعى ، به اين بيمارى روحى گرفتارند و از شكنجه هاى جان كاه افسوس و نگرانى ، همواره رنج مى برند. به همين جهت ، بسيارى از فرصت هاى عزيز را بى ثمر و رايگان از كف مى دهند و سپس در آتش حسرت و ندامتى كه خود افروخته اند، مى سوزند.مثلا وقتى جوان محصلى به علت مسامحه در تحصيل ، از عهده امتحان برنمى آيد، تجديدى مى شود. يعنى به وى مجال مى دهند كه ظرف چند ماه كوشش كند و عقب افتادگى هاى خود را جبران نمايد و دوباره امتحان بدهد.اين مهلت ، براى او فرصت گران بها و پرقيمتى است . اگر به درستى از آن فرصت استفاده كند، اگر تمام نيروى خود را در راه درس و مطالعه به كار اندازد، در امتحان مجدد پذيرفته خواهد شد و به گروه قبول شدگان مى پيوندد و در نتيجه مى تواند سال بعد در كلاس بالاتر به تحصيل خود ادامه دهد.براى استفاده از اين فرصت و بهره بردن از اين مهلت لازم است روح محصل جوان ، آرام و آزاد باشد تا بتواند كتاب هاى مربوطه را با خاطرى مطمئن و در كمال دقت مطالعه نمايد و مطالب درس هاى تجديدى را به خوبى فراگيرد.