برقرارى تمدن و تنظيم زندگى اجتماعى مستلزم وضع يك سلسله قوانين و مقرراتى است كه حقوق و حدود افراد جامعه را تعيين كند و مردم را از تجاوز به يكديگر باز دارد. لازمه اجراى چنين مقرراتى ، محدود شدن آزادى و سركوب شده پاره اى از تمايلات غريزى و خواهش هاى طبيعى است .كسى كه بر قرارى تمدن را در راه نيل به سعادت انسانى ضرورى مى داند، كسى كه براى احراز خوشبختى ، به زندگى اجتماعى تن مى دهد، ناچار بايد مقررات آن را نيز بپذيرد. آزادى خود را محدود كند و غرايز و تمايلات خويش را با توجه به مصلحت هاى اجتماعى ارضا نمايد.
هدف تمدن
معمولا براى تمدن دو هدف تشخيص داده مى شود يكى مبارزه بر ضد طبيعت و ديگرى تنظيم زندگى اجتماعى . ولى اين دو هدف در حقيقت وسايل و مراحلى به شمار مى روند كه مقصود نهايى انسان را، كه عبارت از نيل به سعادت است ، تاءمين نمايند. به زبان ساده تر، اميد و توقع ابدى بشريت دسترسى به خوشبختى و سعادت است و دو هدف مزبور انسان را در رسيدن به اين مقصود يارى مى دهد.بايد دانست كه سعادت فقط در ارضاى مادى غرايز ابتدائى نيست ، بلكه در ارضاى تمايلاتى هم كه مشتق از اين غرايز هستند، وجود دارد. مثلا غرايز جنسى در نتيجه تصعيد ممكن است به صورت تمايل به زيبايى و هنر و غيره در بيايند و اقناع اين نوع تمايل نيز خود موجب درك سعادت مى گردد.تمدن فرد را مجبور مى كند كه در بسيارى از تحريك هاى غريزى خود تغيير شكل داده و آن ها را پس از جرح و تعديل ، با محيط اجتماع سازگار سازد. به همين جهت ، تمدن ملزم است تمايلات را كه تغيير شكل و تغيير مكان داده اند، راضى سازد.(841)