جوان از نظر عقل و احساسات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوان از نظر عقل و احساسات - نسخه متنی

محمدتقی فلسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آينده مجهول

متاءسفانه ، بسيارى از جوانان و سالخوردگان ، به وضع موجود خود كمترين متوجهى ندارند و نقد عمر خويش را، كه سرمايه اساسى سعادت است نمى بينند. گاهى در اطراف آينده مجهول و تاريك خود فكر مى كنند و دورنماى وحشت زايى در ضمير خود مى سازند، و با آن خيالات پريشان و ناراحت كننده ، آسايش و آرامش را از خويش سلب مى نمايند و زندگى شيرين امروز را با انديشه هاى موهوم ، بر خود تلخ و غيرقابل تحمل مى كنند.

گذشته معدوم

گاهى از نادانى ، روى خود را به عقب برمى گردانند و راهى را كه در طول چند سال زندگى پيموده اند، با افسوس و تاءثر مى نگرند. خاطرات حسرت بار گذشته ، مانند باد سرد زمستانى بر آرزوهاى آن ها مى وزد. شور و نشاط را در دلشان مى كشد و چراغ فروزان عشق و اميد را در ضميرشان خاموش مى نمايد.

چنان ماءيوس در دل شكسته مى شوند كه از سعى و كوشش باز مى مانند و فرصت هاى گران بهاى عمر را يكى پس از ديگرى از كف مى دهند.

  • اين چه حالت بود كه اهل زمين از فراق گذشته ها غمگين كارشان غير آه و حسرت نيست آن يكى در بهار برنايى در كمال جمال و زيبايى كه چه خوش بود كودكى كه گذشت و آن دگر از شباب كرده عبور داده از كف نشاط عقل و شعور كه چه شد روزگار برنايى آن چه ديدم به غالب احوال همه در اختيار وهم و خيال غافل از آن كه حال زاينده مادر رفته است و آينده

  • هر زمان از گذشته ياد كنند وز غم حال بانگ و داد كنند هيچشان از زمانه عبرت نيست مى خورد بهر كودكى افسوس از تاءسف كند قيافه عبوس مژده ام ده كه آن زمان برگشت ديده آن سخت راه ناهموار آرزوى شباب كرده شعار تا كشم سر به عشق و رسوايى هيچ كس فكر نقد حال نبود حالشان جز غم و ملال نبود مادر رفته است و آينده مادر رفته است و آينده

/ 791