جوان از نظر عقل و احساسات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوان از نظر عقل و احساسات - نسخه متنی

محمدتقی فلسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(قال على (عليه السلام ): غلبه الشهوه تبطل العصمه و تورد الهك ) (879)

على (عليه السلام ) فرموده است :

غلبه و فرمانروايى شهوت ، مصونيت اخلاقى را از ميان مى برد و آدمى را به وادى هلاكت و تباهى مى كشاند.

ديرزمانى است كه در دنياى كنونى ، بسيارى از مردم جهان خصوصا پيروان مكتب فرويد، غرايز و شهوات نفسانى را معيار شناسايى خوب و بد و اصل اساسى خوشبختى و سعادت شناخته و عملا وجدان اخلاقى و مكارم انسانى را به دست فراموشى سپرده اند. اين تشخيص غلط، كه بطلانش رفته رفته آشكار مى شود، تا كنون مفاسد عظيمى به بار آورده و بسيارى از جوانان را در سراسر جهان به راه سقوط اخلاقى و فساد و تباهى سوق داده است .

انتقاد باروك از مكتب فرويد

روان كارى كه بر جنبه غرايز استوار، براى بيان هر گونه تظاهرات روح انسانى ، غرايز را پايه و ملاك قرار مى دهد و چون اين تظاهرات متعدد و متضاد مى باشند، فرويد ناچار شده است كه هر يك از اين غرايز، به غريزه ها معتقد شود. در نتيجه ، به غريزه زندگى ، غريزه مرگ و غريزه تهاجم قائل شده است .

فرضيه فرويد مستلزم يك درك اصلى بدبينانه اى است و از همين جاست كه غريزه تهاجم در فريضه روان كاوى ، جاى مهم و بسيار بزرگى را گرفته است . به زعم فرويد، انسان در حكم يك حيوان شرورى است كه تمايل طبيعى اش نفرت از نوع مى باشد و هيچ گونه عامل محبت و مهرى در او وجود ندارد. در صورتى كه در عمل و واقع ، عوامل عاطفى مسلما در كار است .

به علاوه : نقش وجدان اخلاقى كه روان كاوى بدان معرفت ندارد، در عمل به بحرانهايى منجر گرديده است . (880)

نقش غرايز در روانشناسى مدرن

روانشناسى مدرن تحت سلطه و نفوذ روان كاوى ، غرايز را اصل و اساس ‍ قرار داده و آن را به مقام الو هيت رسانيده است و در نتيجه سير قهقرايى به سوى شرك باستانى پيدا شده است .

البته غرايز در زمان توحيد موسى و عيسى و محمد صلى الله عليه و آله نيز داراى اهميت بوده است ، ولى تابع سلسله مراتب بوده و زيرا اقتدار وجدان اخلاقى فعاليت داشته است ، وجدان اخلاقى و غرايز را هم آهنگ ساخته و آن ها را در جهت مفهوم اجتماعى بشريت سوق مى داده است .

/ 791