معنى پيشرفت هاى علمى در تمدن جديد، اطلاع از علل پنهانى حوادث و آگاهى از عوامل پديده هاى طبيعت است . به هر نسبتى كه چشم واقع بين علم ، حقايق نهفته عالم را بهتر ببيند و به اسرار خلقت ، بيشتر پى ببرد، بر حكومت و قدرت علم افزوده مى شود و تكامل و تعالى بيشترى نصيب بشر مى گردد.حوادث ظاهرى عالم را همه مى بينند، ولى مشكل بزرگ پى بردن به علل حوادث است . گرفتن جرم آفتاب و ماه ، لرزيدن زمين ، وزش بادها، سبز شدن اشجار، باردار شدن حيوان و انسان ، فرزند آوردن و صدها حوادث ديگر در طبيعت همواره وجود داشته و دارد و تمام اقوام وحشى و متمدن ، آنها را ديده و مى بينند. مطلب مهم آن است كه بشر بداند چرا آفتاب مى گيرد؟ چرا زمين مى لرزد؟ چگونه درختان شكوفه مى كنند و زنان باردار مى شوند؟ و از چه راه صفات اختصاصى پدران و مادران به فرزندان منتقل مى شود؟ در گذشته همه مى ديدند كه مرض نوبه (مالاريا) با بيماران چه مى كند و تب و لرز چگونه نيروى آنان را مى كاهد و رفته رفته به حياتشان خاتمه مى دهد، ولى از عامل اصلى مرض كسى آگاه نبود. همه مى ديدند كه بيمارى سل چگونه جوانان را ناتوان مى كند و سرانجام از پاى در مى آورد، ولى هيچ كس علت واقعى آن بيمارى را نمى شناخت .روزى كه تمدن جديد با اسباب هاى دقيق و حساس به جهان ميكروب راه يافت و از دنياى حيرت انگيز موجودات زنده ذره بينى آگاه گرديد عامل حقيقى امراض عفونى ، شناخته شده و يكى از پيچيده ترين اسرار نهان خلقت از پرده خفا درآمد. معلوم شد كه علت بيمارى آن است كه ميليون ها موجودات زنده ذره بينى ، مانند لشكر مهاجمى ، بدن بيمار را اشغال مى كنند و براى ادامه زندگى و تكثير نسل خويش ، از نيروى انسان مريض استفاده مى كنند و پيوسته خود را قوى و او را ناتوان مى سازد و سرانجام تسليم مرگش مى نمايند: