جوان از نظر عقل و احساسات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوان از نظر عقل و احساسات - نسخه متنی

محمدتقی فلسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تجاوز به حريم الهى

پس از او خلافت به پدرم يزيد منتقل شد. او به علت سوء رفتار و گناهكارى براى خلافت شايسته نبود، ولى خودسرانه بر مركب هواى نفس سوار شد. كارهاى ناپسند خويش را نيكو مى پندانشت . به حريم الهى تجاوز كرد و به فرزندان رسول اكرم بزرگ ترين ستم ها را روا داشت ، ولى مدت حكومتش ‍ كوتاه بود. خيلى زود زندگى اش سپرى شد و اينك خود او در گرو گناهان خويشتن است و نتايج اعمال زشتش گريبانگير مردم .

استعفا از مقام خلافت

وقتى سخنان معاوية بن يزيد، در ميان بهت و تحير مردم ، به اين جا رسيد، بغض گلوگيرش شد. مدتى بلند بلند گريه كرد.

پس گفت : مردم ، من گناهان شما را به دوش نمى گيرم و حلقه و زر شماها را به گردن نمى افكنم . اينك خود دانيد و حكومتى كه انتخاب خواهيد كرد. من بيعت خود را از شما برداشتم و از خلافت كناره گرفتم .

سخنان معاويه مجلس را طوفانى كرد و همه با تعجب آميخته به تاءثر به يكديگر نگاه مى كردند. مروان بن حكم كه پاى منبر نشسته بود به سخنان معاوية بن يزيد اعتراض كرد.

او با شدت و تندى به مروان گفت :

(از من دور شو، آيا به دين من از در خدعه و نيرنگ وارد مى شوى ؟ من شيرينى خلافت شما را نچشيدم تا تلخى هاى مسؤ وليت و گناهش را ننوشم . اگر خلافت مايه بهره مندى و منفعت است ، بدبختانه پدر من از آن جز گناه و ضرر طرفى نبست ، و اگر مايه تيره روزى و بدبختى است ، هر آن چه دامنگير پدرم شد كافى است . من خود را آلوده نخواهم كرد.)

سپس با ديده اشكبار از منبر به زير آمد. بنى اميه كه بر اثر اين پيش آمد با خطر بزرگى مواجه شده بودند و ممكن بود خلافت از خاندان آنها خارج شود، سخت غضب آلود و خشمگين گشتند. سر وقت عمرالمقصوص معلم معاوية بن يزيد رفتند. به وى گفتند تو او را اين چنين تربيت كردى و از خلافت منصرفش نمودى . تو دوستى على را در نظر او جلوه گر ساختى . تو او را وادار كردى كه اين نطق آتشين را ايراد كند و ستمكارى هاى بنى اميه را به زبان بياورد. سپس او را گرفتند. و گودالى كندند و زنده دفنش نمودند.(516)

/ 791