گرچه خانواده و آموزشگاه و كوى و برزن سه عامل نيرومند در پايه گذارى شخصيت و ساختن خلق و خوى فرزندان بشر است و آدمى خواه ناخواه تحت تاءثير اين سه محيط مقتدر قرار دارد، ولى محيط اجتماعى ، كه آخرين كلاس ساختن اخلاق و شخصيت آدمى است ، به مراتب قوى تر از آن سه محيط است .(گفته اند كه هر جامعه اى ارگانيسم اعضاى خود را تحت سازمان معينى درمى آورد و به اصطلاح ، افراد را واجد نوع معينى از شخصيت مى كند. گفته اند با آن كه وجود اختلافاتى بين شخصيت هاى افراد يك جامعه جدايى مى افكند، اعضاى هر جامعه اى در زمينه شخصيت ، داراى هم مانندهايى هستند و از اين جاست كه انگليسى آرام به آسانى از فرانسوى پرشور متمايز است و آلمانى پرخاشگر با ايتاليايى خون گرم يكسان نيست و ژاپنى قانون شناس با كره اى گردن كش فرق دارد و همچنين كرارا از جنگ پرستى سرخ پوستان ماندان و آرامش دوستى سرخ پوستان زونى و فزون جويى قبيله مانو و كناره گيرى و رخوت قوم بالى سخن رفته است . بايد ديد كه علت اين اخلافات چيست ؟) (654)اين محيط اجتماعى است كه قسمتى از امكانات ارگانيسم را مورد استفاده قرار مى دهد و موافق مقتضيات خود آن را متعين و متشخص مى سازد. هركسى با امكانات ادراكى و عاطفى دامنه دار و متنوعى زاده مى شود، ولى اين امكانات اداركى و عاطفى ، چنان كه از معنى كلمه امكان برمى آيد، سرمايه اى بالقوه و به هيچ روى صورتى بالفعل و نظامى متحقق ندارند، بلكه به تدريج ، در برابر مطالبات محيط اجتماعى از قوه به فعل مى آيند و در قوالب معينى جارى مى شوند.