جوان از نظر عقل و احساسات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوان از نظر عقل و احساسات - نسخه متنی

محمدتقی فلسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خاطره پر افتخار

وقتى حضرت محمد(ص ) به پيغمبرى مبعوث شد، تمام بشر را براى هميشه به عدل و داد دعوت كرد و آهنگ عدل اجتماعى اش از محيط شهر مكه و مرزهاى حجاز گذشت و در سراسر گيتى طنين انداخت ، ولى هرگز خاطره شيرين حلف الفضول را فراموش نمى فرمود و همواره از آن پيمان پرافتخار، با شادى و مسرت ياد مى كرد:

(فقال حين ارسله الله تعالى لقد شهدت مع عمومتى حلفا فى دار عبدالله بن جذعان ما اجب ان لى به حمر النعم ، ولو دعيت به فى السلام لاجبت .) (352)

پيمان دادگسترى

مى فرمود: با عموهايم در منزل عبدالله بن جذعان ، موقع حلف الفضول حضور داشتم ، به اندازه اى امضاى آن پيمان براى من ارزنده و مسرت بخش ‍ بود كه راضى نمى شدم شادى و مسرتم را با مهم ترين ثروت عرب ، كه شتران سرخ مو است ، مبادله نمايم .

گرچه اكنون حكومت نيرومند اسلام ، خود مجرى عدل و داد است ، ولى اگر كسى امروز هم مرا بر اساس پيمان حلف الفضول به يارى خود بخواند و تقاضاى رفع ستم نمايد، اجابتش ‍ مى كنم و به كمك وى مى شتابم .

درست نمى دانيم كه حلف الفضول از زمانى كه تشكيل شد در چند مورد به احقاق حق و اقامه عدل موفق گرديد، ولى دو مورد است كه در تواريخ آمده و در اين جا به اختصار نقل مى شود.

اولين دادرسى

1. اولين ستمى كه حلف الفضول به رفع آن نايل شد و اساسا همان ستم ، باعث پيدايش حلف الفضول گرديد، اين بود كه مردى از زبيد وارد مكه شد و متاعى با خود براى فروش آورده بود. عاص بن وائل ، كه از شخصيت هاى وزين مكه بود، آن متاع را خريدارى كرد، ولى از پرداخت قيمتش خوددارى نمود. زبيدى براى احقاق حق خود به هر وسيله اى متوسل شد، نتيجه نگرفت و از هر كس استمداد نمود، يارى اش نكرد.

ناچار روزى اول صبح ، موقعى كه رجال قريش در مراكز خود در اطراف كعبه جمع بودند، بالاى كوه ابو قبيس رفت و با صداى بلند، در ضمن سه بيت شعر، فرياد مظلوميت خود را به گوش همه آن ها رسانيد و در بيت آخرش گفت :

(احترام براى قومى است كه داراى مكارم اخلاقى باشند، نه آن كه جامه مكر و فريب بپوشند و حقوق مردم را ضايع كنند.)

/ 791