نتيجه آن كه ترسهاى موهوم و نا به جا، مانند چند موردى كه به آنها اشاره شد، براى نسل جوان و نسل كهن مضر و زيان بخش است و همه جا و براى همه مردم ، سد راه خوشبختى و سعادت است . اين قبيل ترس ها شخصيت آدمى را در هم مى شكند. عزم و اراده را متزلزل مى كند، حس اعتماد به نفس را تضعيف مى نمايد و موجبات ناكامى و محروميت صاحبش را فراهم مى سازد.آيين مقدس اسلام ، ضمن برنامه هاى تربيتى خود، با استفاده از نيروى عقل و استمداد از قدرت عظيم ايمان ، مسلمينن را از شر ترسهاى مضر و غير واقعى نجات داد و آنان را از اسارت و ذلت آزاد نمود.ترسهاى گوناگونى كه اغلب در دوران شباب بروز مى كند و نوبالغان و جوانان را در سازشهاى اجتماعى دچار نگرانى و اضطراب مى نمايد و باعث خودباختگى و شكست شخصيت آنان مى شود، ريشه هاى مختلف دارد.
ترس بر اثر نقص اندام
بعضى از ترسها در جوانان ناشى از ناموزونى صفات موروثى و معلول نقايص يا عيوب عضوى آنهاست . كودكى كه با چشم پيچيده يا كور، در رحم ساخته شده است ، طفلى كه با لب شكافته يا انحراف دست و پا متولد شده و خلاصه مولودى كه در اندامش يك يا چند نقص طبيعى مادرزاد وجود دارد، وقتى بزرگ مى شود، همواره در خود احساس كمبود و حقارت مى كند و هرچه پيشتر مى رود اين احساس در وى شديدتر مى گردد.
ترس از استهزا
موقعى كه به حد بلوغ و جوانى مى رسد، از ورود در اجتماع و آميزش با مردم خائف و نگران است و مى ترسد از اينكه ، به او بخندند و مورد تمسخر و استهزا قرار دهند يا لااقل با ديده تحقير و پستى به او نگاه كنند.بديهى است چنين جوانى نمى تواند در جامعه اظهار وجود كند و شخصيت خود را اثبات نمايد.يك خال يا لكه كوچكى كه در صورت يك دختر زيبايى باشد، يا كجى استخوان پا يا ستون فقرات و نواقص مشابه آنها، مى تواند انسان را از اول تا آخر عمر زير فشار عقده حقارت شكنجه دهد. كودكى كه ضعف يا نقص بدنى دارد، مجبور است كه پيوسته مورد سرزنش و تمسخر همبازيهاى سالم خود بوده و به واسطه همان نقص بدنى قادر به دفاع از خود نباشد.