(جوان با دريافت جهان اجتماعى ، شرور و زشتى را نيز كشف مى كند و از اطلاع بر طبيعت انسان متوحش مى گردد، هنگاميكه در خانواده پرورش مى يافت ، اصل اولى ، كمك متقابل و يارى قوى به ضعيف و تقسيم غنايم بود، اما جوان در مى يابد كه در اجتماع ، اصل اولى ، رقابت و مبارزه براى حيات و از ميان رفتن ضعيف و بقاى قوى است . جوان از اين معنى تكان خورده ، شورش مى كند.)(828)
خطر آزادى نامحدود
گرچه اقتضاى جوانى آزادى نامحدود و بى حساب است و جوانان طبعا مايل به تندروى و افراطاند ولى اعمال اين تمايل ، قطعا به مصلحت آنان نيست . جوانان اگر به زندگى خود علاقه دارند و خواهان خوشبختى و سعادت خويش هستند، بايد در اعمال غرايز از زياده روى بپرهيزند و به رغم تمايل خويش به آزادى ، در حد حدود مصلحت قانع باشند. بايد از خواهش هاى بى حساب خويش چشم بپوشند و تمنيات نارواى خود را سركوب كنند، و گرنه نفس متجاوز و سركش ، آنان را به پرتگاه هاى خطرناك مى كشد و خوشبختى و سعادتشان را تباه مى سازد.(قال على عليه السلام : اقعوا هذه النفوس فانها طلقة ان تطيعوها تنزع بكم الى شر غاية . (829) )على عليه السلام فرموده است : اين نفوس سركش را مقهور كنيد و از خواهش هاى نادرستشان باز داريد كه خود سر و بى قيدند. اگر خواسته هاى آنها را پيروى نماييد و به تمنيات نامشروعشان جامه عمل بپوشيد، سرانجام شما را در بدترين پرتگاه مى افكنند.انگيزه ها و دواعى ما مانند بادى است كه براى راندن كشتى سودمند است ، اما نبايد بادبان كشتى را به حال خود بگذاريم ، در آن صورت ما را مانند بردگان و غلامان با خود خواهد كشانيد. هر كسى در عمر خود يكى از آن كسانى را كه در بند آز و يا شهوت و يا ستيزه جويى يا پرگويى و يا قماربازى باشد، ديده است . آزادى كامل هر يك از اين صفات ، مايه ويرانى خوى و منش است .
مايه ويرانى اخلاق
تسلط معرفت بر ميل و رغبت ، جواهر واقعى عقل و اساس و سلاح ضبط نفس است بر نفس ، مهم ترين چيزى است كه براى بناى خوى و منش لازم است . يا بايد دنيا ما را زير انضباط درآورد و يا بر خود مسلط گرديم . (830)