جوان از نظر عقل و احساسات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوان از نظر عقل و احساسات - نسخه متنی

محمدتقی فلسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گاهى سفيان را به نام مادرش تحقير مى كرد و در ضمن كنيه اى كه براى وى ساخته بود، مادر و فرزند را يك جا اهانت مى نمد و در حضور مردم به صداى بلند مى گفت : ( يابن المغتلمه ) يعنى اى پسر زن شهوت پرست .

روزى ابن مقفع ، بر سبيل تمسخر و به منظور وانمود كردن نادانى سفيان ، در محضر عمومى از وى سوال كرد:

اگر كسى بميرد و از او زن و شوهرى باقى مانده باشد، ارثشان چگونه تقسيم مى شود؟

ايجاد عداوت

ابن مقفع تيزهوش و دراك ، با سخنان موهن خود، كه ناشى از غرور و خودپسندى اش بود، كينه و دشمنى سفيان را به شدت برانگيخت و او را براى تلافى آن همه اهانت و ناروايى مجهز ساخت . سفيان منتظر بود فرصت مناسبى به دست آورد كه با شدتى هرچه تمامتر از وى انتقام بگيرد.

اتفاقا در آن اوقات ، عبدالله بن على ، بر برادر زاده خود، منصور دوانيقى ، مدعى خلافت شد و بر وى خروج كرد. منصور خليفه وقت ، ابومسلم خراسانى را به فرماندهى لشكر نيرومندى براى سركوبى عموى خود و يارانش به بصره فرستاد و سرانجام در مدت كوتاهى ابومسلم غلبه كرد و عبدالله بن على فرار نمود و به برادران خود سليمان و عيسى پناهنده شد و نزد آنان مخفى گشت .

سليمان و عيسى نزد منصور رفتند و درخواست كردند كه از تخلف برادرشان عبدالله بن على درگذرد. منصور شفاعت آن دو را پذيرفت . قرار شد امان نامه اى بنويسند و منصور دوانيقى آن را امضا نمايد.

وقتى به بصره مراجعت كردند، نوشتن امان نامه را به عهده ابن مقفع كه منشى مخصوص عيسى بود، گذاردند و از وى خواستند كه آن را به قدرى محكم و موكد بنويسد كه منصور نتواند آسيبى به عبدالله بن على برساند.

ابن مقفع امان نامه مبالغه آميزى تنظيم كرد و نوشت اگر منصور دوانيقى به عموى خود عبدالله بن على مكر كند و او را آزار نمايد، اموالش وقف مردم ، بندگانش آزاد، و مسلمين از بيعت او يله و رها باشند.

موقعى كه آن را براى امضا نزد منصور دوانيقى بردند، سخت برآشفت و از تنظيم كننده آن پرسش كرد. گفتند ابن مقفع نوشته است . منصور از امضاى آن خوددارى كرد. به علاوه ، به حاكم بصره محرمانه دستور داد تا ابن مقفع را به قتل برساند.

/ 791