عقل بشر نيز يكى از پيچده ترين حقايق جهان آفرينش است . اين گوهر گران بها و ناشناخته ، كه منشاء اصلى تمام افتخارات انسان و مايه اساسى تقدم بشر است ، به مراتب مجهول تر از نيروى حافظه است .
حقيقت ناشناخته
دانشمندان روحى و مادى ، در گذشته ، پيرامون آن سخن ها گفته و بحث ها كرده اند و آن گفت وگو تا امروز همچنان ادامه دارد. روحيون معتقدند كه نفس عاقله و مركز اصلى تفكر و تعقل ، روح مجرد انسان است و سلول هاى مغز چيزى جز وسيله مادى نيست كه در اختيار روح مجرد قرار گرفته است . ماديون عقيده دارند كه روح مجردى در بشر وجود ندارد. مركز اصلى و كانون حقيقى تفكر، همان سلول هاى مخصوص مغز است . ولى با تمام گفت وگوها و با همه پيشرفت هايى كه در علوم مختلف نصيب بشر شده ، تا امروز چيزى جز بهت و تحير عايد دانشمندان نگرديده است و هر چه پيشتر مى روند، بيشتر به عجز و ناتوانى خويش اعتراف مى نمايند.
منشاء واقعى فكر
دكتر كارل مى گويد:ماهيت فكر يعنى اين عنصر عجيبى كه با صرف انرژى ناچيزى اين قدر فعاليت مى كند، چيست ؟ و روابط آن با اشكال معلوم انرژى فيزيكى كدام است ؟ روح در ماده زنده ، نامريى است . مع ذلك ، بزرگ ترين قدرت فعاله دنياى ماست . چه ، سطح زمين را با كاوش هاى خود عوض كرده و تمدن ها بر پا و سرنگون نموده و جهان ستارگان را به ما شناسانده است . آيا همان طور كه انسولين به وسيله لوزالمعده و صفر از كبد ترشح مى شود، فكر نيز از مغز تراوش مى كند؟ كدام عناصر و مواد سلول عصبى است كه به فكر بدل مى گردد؟ آيا همان قسم كه گلوكز از گليكوژن و فيبرين از فيبرينوژن حاصل مى شود، فكر نيز از عاملى كه قبلا وجود داشته ، پديدار مى گردد و يا نوعى انرژى است كه با انرژى هاى فيزيكى متفاوت است و به وسيله سلول هاى طبقه قشرى مغز زاييده مى شود؟ و يا بر عكس موجودى غير مادى است كه در خارج از زمان و مكان و بيرون از ابعاد جهان بزرگ وجود دارد و به طريقه مجهولى در مغز راه مى يابد. در هر عصر و در هر كشور، فلاسفه بزرگ ، عمر خود را صرف حل اين مسائل كرده اند و هيچ يك به گشودن اين راز موفق نشده اند.(139)