از اين چند حديث به خوبى استفاده مى شود كه سعى و عمل هر فردى ، اگر به اين منظور باشد كه زندگى خود و عائله خويش را بهبود بخشد و از مازاد درآمدش به معيشت دگران كمك كند، آن كار در اسلام ، مقدس و مرضى خداوند است . ولى اگر كار به منظور گردآورى مال و به دست آوردن قدرت و تقوق باشد، نه تنها ممدوح و پسنديده نيست ، بلكه رسول اكرم آن را راه شيطانى و مخالف راه خداوند خوانده است . اين موضوع پس از چهارده قرن به عنوان اساس اقتصاد سالم مورد توجه و بخت دانشمندان امروز است .اوراستريت ، استاد دانشگاه هاى آمريكا مى گويد:هر كجا كه درباره نظم اقتصادى ما سخن گفته مى شود، طرفداران آن مى گويد در ممالكى كه نظم مزبور فائق و مسلط شده ، سطح مادى زندگى را بالا برده است . ذكر و تكرار اين واقعه اين فكر را به وجود مى آورد كه در سرمايه دارى صنعتى ، بالا رفتن سطح زندگى مهم ترين هدف و مقصود فعاليت انسانى بوده است .اگر واقعا وضع همين طور بود، آن وقت مى شد گفت كه سرمايه مى توانست خود را عامل مهمى در راه كمال روان شناسى انسان به حساب آورد و بشر را دعوت كند كه مسئوليت هاى خلاقه را بر عهده گيرد و قوه تصور خود را براى فهم احتياجات ملل ديگر به كار اندازد و فرد انسانى را به شكل يك واحد كامل و با عضويت يك بشريت كامل به حساب آورد. اما حقيقت چيز ديگر است ، بالا رفتن سطح زندگى در حقيقت اساس كار نبود، بلكه فقط يك محصول فرعى به شمار مى رفت و هدف اصلى و كار اساسى فقط تحصيل پول بود و بس . در هر كجا اختلاف و جنگ بين تحصيل پول و بالا رفتن سطح زندگى به وجود آمد، موفقيت با اولى بود.