در بعضى از مواقع ، اختلالات خانوادگى و دشمنى هاى پدران و مادران با فرزندان ، ناشى از خودسرى و استبداد راءى نوجوانان متجاوز است . پدر و مادر عاقل حاضرند در حدود مصلحت به فرزند خود آزادى و استقلال بدهند، ولى فرزند نادان و تندرو به حد خويش قانع نيست و به حق و مصلحت اعتنا ندارد. او به پدر و مادر خود اهانت ميكند و نصايح حكيمانه آنان را به باد مسخره مى گيرد. چنين فرزندى همواره در معرض بدبختى و سقوط قرار دارد و ممكن است با روش هاى ناپسند خويش مشكلات غير قابل حلى براى خود و خانواده اى كه در آن زندگى مى كند فراهم آورد.
وظيفه شناسى
براى آن كه پدران و مادران از وضع روانى نوجوانان آگاه گردند و بر اساس تعاليم دينى و روش هاى علمى ، وظايف خود را بهتر بشناسند، براى آن كه نسبت به فرزندان جوان خود سختگيرى هاى بى مورد نكنند و با اندازه گيرى صحيح ، تمايل تكريم و آزادى خواهى آنان را ارضا نمايند، همچنين براى آن كه نوجوانان نيز حد خود را بشناسند و به مصلحت خويشتن بيشتر واقف شوند، براى آن كه از نيروى جوانى خود استفاده ناروا نكنند و با تندروى و تجاوز موجبات سقوط اخلاقى خويش را فراهم نياورند، قسمتى از تعاليم عاليه اسلام را كه در روايات مذهبى رسيده ، خاطرنشان مى كنم و در ضمن به پاره اى از تحقيقات علمى دانشمندان نيز اشاره مى شود.
حقيقت انكارناپذير
اولين حقيقتى كه بايد پدران و مادران آنان را بپذيرند و يك واقعيت غير قابل انكار بدانند اين است كه تحولات بلوغ ، وضع طبيعى جسم و جان اطفال را دگرگون مى سازد. بلوغ عملا به دوران كودكى خاتمه مى دهد و به فرزندان شخصتى تازه اى مى بخشد. پدر و مادر بايد متوجه باشند كه نوجوان امروز، كودك ديروز نيست و نمى توانند فرزند بالغ خود را بچه فرض كنند و با وى رفتار مشابه دوران كودكى اش داشته باشند.