مثلا كسى كه دختر پاكدامنى را با مكر و فريب اغفال مى كند و با وى مى آميزد و براى هميشه بدبخت و بى آبرويش مى سازد، خواهش جنسى خود را ارضا كرده ، ولى با اين عمل خائنانه تمايل شرف انسانى خويش را لگدكوب كرده است .كسى كه از راه چاپلوسى و تملق ، مقام رفيعى به دست مى آورد، غريزه جاه دوستى و تفوق طلبى خود را راضى كرده ، ولى با تن دادن به ذلت و زبونى ، تمايل شرافت خواهى و عزت نفس خويش را سركوب نموده است .
موازنه تمايلات
سعادت جامع و كامل نصيب انسانى است كه بر وفق قانون آفرينش زندگى كند و از هيچ يك از خواهش هاى مادى و روحانى خود غافل نباشد. برنامه اعمال خويش را طورى تنظيم نمايد كه غرايز طبيعى و تمايلات عاليه انسانى اش با يكديگر موزون و هم آهنگ گردند و هر يك در جاى خود با اندازه گيرى صحيح ارضا شوند. اين كار جز با تعديل خواهش هاى غريزى و محدود ساختن شهوات نفسانى ميسر نيست ، زيرا آزادى بى قيد و شرط غرايز، تمايلات عاليه بشرى را مى ميراند و فروغ فضيلت و مكارم اخلاق را در نهاد آدمى خاموش مى سازد و در نتيجه ، عواطف انسانى و سجاياى اخلاقى فداى تمايلات غريزى و زندگى حيوانى مى شود و اين عمل ، خود مخالف نظام آفرينش بشر و منافى با سعادت واقعى انسان است .هر انسانى مى تواند از دو راه يكى را برگزيند: يا احياى تمايلات عاليه و زندگى انسانى و يا آزادى بى قيد و شرط غرايز و حيات حيوانى . به عبارت ديگر، يا آدمى مسخر و مطيع شهوات خود باشد، يا شهوات را مطيع و مسخر عقل و انسانيت خويش سازد.آنان كه آزادى غرايز را انتخاب مى كنند و پيرو بى قيد و شرط شهوات خود مى شوند، نه تنها از سجاياى انسانى و سعادت واقعى محروم اند، بلكه در نظر اولياى كرامى اسلام ، با اين عمل به بدترين اسارت ها و پست ترين بردگى ها تن داده اند.(قال على عليه السلام : عبد الشهوه اسير لا ينفك اسره )على عليه السلام فرموده : بنده شهوت اسيرى است كه هرگز آزادى نخواهد داشت .
ذليل تر از بردگان
(و عنه عليه السلام : مغلوب الشهوه اذل من مملوك الرق ) (858)و نيز فرموده است : كسى كه مغلوب شهوت خويشتن است ، ذلت و خوارى اش بيش از برده زر خريد است .نتيجه بحث آن كه نسل جوان ، گر چه به طبع جوانى خواهان آزادى افراطى است ، ولى موانع طبيعى ، تضاد غرايز، مقررات اجتماعى و تعالى روان عواملى هستند كه آزادى ما را محدود مى نمايد و قسمتى از تمايلات را سركوب مى كنند.جوانان به ضرورت عقلى و دينى موظف اند از آزادى تند و بى حساب چشم بپوشند، غرايز و خواهش هاى نفسانى خويش را تعديل كنند و هر يك را در جاى خود و در حدود عقل و مصلحت اعمال نمايند تا در زندگى كامياب شوند و به خوشبختى و سعادت انسانى نايل گردند.